14- تئوريهاي دگرگوني اجتماعي و آينده
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
ترجمه: عقيل ملكي فر،وحيد وحيدي مطلق ، سيد احمد ابراهيمي
در زمينه دگرگوني اجتماعي و آينده هيچ تئوري يگانه و كاملاً جاافتاده اي وجود ندارد كه آينده پژوهان در مورد آن اتفاق نظر داشته باشند . يكي از دلايل اين است كه بسياري از آينده پژوهان براي مشتريان خود كه اكثراً به " نتايج عملي " و نه " تئوريهاي انتزاعي " علاقه مندند، كار مي كنند .
به نظر مي رسد، عامل انگيزشي آينده پژوهان ، آزمون تئوري يا ايجاد شناختي نظري به خاطر نفس آينده پژوهي نباشد، بلكه انگيزة آنها يافتن راه حلهايي براي مسايل شناخته شده است . مع هذا شكي نيست كه آينده پژوهان بايد توجه بيشتري به تئوري پردازي داشته باشند، زيرا تئوري و عمل چونان دوروي يك سكه اند . تئوري خوب مي تواند به " اقدام " خوب بيانجامد .
دليل ديگر براي فقدان تئوري جامع آينده پژوهي اين است كه آينده پژوهان با طيف وسيعي از موضوعات سرو كار دارند . هر موضوعي كه در عالم به تصور درآيد، شايد آينده اي داشته باشد و بنابراين به عنوان يك سوژة مطالعاتي ، مي تواند جذاب باشد .
گرچه در اين مورد، بايد گفت كه آينده پژوهي همانند تاريخ نگاري است ، و بعضي از كساني كه در اين وادي كار مي كنند، در موضوعات خاصي مثل جمعيت ، بهداشت ، فناوري نظامي ، زندگي خانوادگي ، بنگاههاي تجاري ، ساختارهاي مختلف دولتي ، توسعه اقتصادي ، روابط بين الملل يا مسائل زيست محيطي متخصص شده اند كه شايد هر يك از اين زمينه ها نيازمند يك تئوري ويژه باشد .
درمقابل ، بعضي از آينده پژوهان دست به تعميمهاي كلي زده و درست مانند بعضي از مورخان كه تلاشهاي عظيمي براي تلخيص و تدوين اصولي كلي حاكم بر روند تكامل بشريت در طول تاريخ به خرج داده اند، آينده را به شكل كلي يا به صورت آيندة كلان اجتماعي تلخيص نمايند .
صرف نظر از مراجعين يا مشتريان آينده پژوهان و تخصص ويژة آنها، بايد اذعان كرد كه تمامي آنها لزوماً مشتاق دگرگوني اجتماعي هستند و گرچه غالباً از تئوري سازي براي تغييرات اجتماعي غفلت ورزيده اند، اما ( بعضي اوقات بطور ضمني و تلويحي ) در عمل از طيف وسيعي از تئوريهاي موجود در زمينه دگرگوني اجتماعي سود برده اند .
اين تئوريها شامل تئورهايي از قبيل تكامل ، توازن ، تضاد، ادواري ، كاركردي ، مديريت تعارض ، فناوري يا ساير تئوريها هستند . به علاوه ، گاهگاهي با تئوريهاي ماركس ، ماكس وبر، اميل دوركيم ، الكسيس دتوكويل و بسياري از تئوري پردازان علوم اجتماعي نيز در ادبيات آينده پژوهي روبه رو مي شويم .
البته به نظر مي رسد كه هيچ يك از اين تئوريها براي جوابگويي به ابعاد گوناگون آينده پژوهي ( آنطوري كه آينده پژوهان توضيح داده اند ) ، كفايت نمي كنند . با اين همه ، در ارتباط با دگرگوني اجتماعي و آينده ، چند تئوري از سوي آينده پژوهان پيشنهاد شده است .
چند دسته از اين تئوريها ( كه با يكديگر تداخل و هم پوشاني دارند ) به موضوع جمعيت ، رشد و تكامل اقتصادي مي پردازند . اين تئوريها مثل تئوري ميدوز و ديگران از نوع پيش بيني فاجعة سقوط و انحطاط 1 مي باشند .
البته مفهوم نظري ، كليدي براي آينده پژوهان " استمرار " جامعه انساني است . ( اسلاتر، ). 1993 تئوري دي بل 2 دربارة جامعة فراصنعتي ، نمونه روشن ديگري از اين دست است . البته ، شواهد و مدارك مقتضي وجود دارد كه پيش بيني هاي او را پيرامون جامعة اطلاعاتي آينده تأييد مي كنند . اين شواهد عبارتند از :
انتقال از اقتصاد توليدي به اقتصاد خدماتي ، افزايش طبقة فرهيختگان ، اصل محوري مركزيت دانش نظري به عنوان منبع نوآوري و تدوين سياستهاي اجتماعي ، گسترش فناوري اطلاعات ، رشد آينده گرايي و اهميت روز افزون " ساختارهاي محوري " يعني دانشگاه ، سازمان هاي تحقيقاتي و ساير نهادهاي روشنفكري و شواهد بسيار ديگر .
او مي گويد، " امروز هر جامعه مدرن به كمك نوآوري و خلاقيت و كنترل دگرگوني هاي اجتماعي به حيات خود ادامه مي دهد و از آن رو درصدد پيش بيني آينده برمي آيد كه بتواند طرح هاي خود را از پيش ، طراحي و برنامه ريزي كند .
چنين اعتقاد و التزامي به كنترل دگرگوني هاي اجتماعي ، ضرورت برنامه ريزي و پيش بيني را در جامعه جا مي اندازد " ( دي بل ، 1976 ص ). 20 از نظر بل محرك اصلي دگرگوني اجتماعي ، رشد دانش ( به ويژه علوم نظري يا دانش تئوريك ) و فناوري عقلاني جديد است ، اما سازوكار عمده براي جهت دهي به دگرگوني ، خصلت رهبران سياسي است كه قدرت تصميم گيري را در اختيار دارند .
تافلر در كتاب موج سوم (1981) دورنماي نظري ديگري ( اما نه كاملاً متفاوت ) را ترسيم مي كند . او شش اصل را به عنوان مشخصة تمامي جوامع صنعتي شناسايي كرده است كه عبارتند از :
استانداردكردن تخصص گرايي ، همزماني ) 3 هماهنگي ) ، تراكم گرايي ، حداكثرسازي ، و تمركز .
به زعم او تمامي اين اصول از ناحية فعاليت هاي مدرن مورد تهاجم قرار گرفته اند . اين صنايع از الكترونيك كوانتوم ، تئوري اطلاعات ، زيست شناسي مولكولي ، اقيانوس شناسي 1 ، علوم هسته اي 2 ، اكولوژي و علوم فضايي 3 نشأت گرفته اند . از كامپيوترهاي خانگي و دستگاههاي گويا گرفته تا طرحهاي كشف سياره هاي كوچك و شهرهاي فضايي و از باطري خورشيدي بيولوژيك 4 و خودآگاهي بسط يافته 5 ، تا تشكيلات كار، خانواده و سياست ، همه و همه در معرض دگرگونيهاي بنيادين هستند .
اين دگرگوني ، تبعات فراواني به دنبال دارد كه تعدادي از آنها عبارتند از : جامعة متفرق 6 ، فرديت 7 ، صنايع كلبة الكتريكي 8 كه در آن بسياري از كارگران مالك ابزار توليدات خود مي باشند، مركزيت خانه 9 ، ثبات اجتماعي ، كاهش درخواست انرژي ، شغل هاي تازه ، وقت كاري شناور 10 ، خودياري ، توليد براي مصرف شخصي ، و اختلال عصبي دولت ملي . 11 در نظرات تافلر دو تئوري دگرگوني مرتبط با هم نهفته است كه يكي به پيامدهاي اجتماعي فناوريهاي جديد مي پردازد و ديگري با تئوري انتخاب انساني سرو كار دارد .
هر دوي اينها بخشي از تئوري نوظهور دگرگوني اجتماعي در تفكر آينده پژوهي است كه اتزيوني (1968) آن را " تئوري هدايت اجتماعي " و ديتور (1983) آن را " تئوري جامعة دگرگون يافته " و دبليو بل و مائو (1971) آن را " تئوري تصميم گيري سيبرنتيك دگرگوني اجتماعي " 12 ناميده اند .
به عنوان مثال بل و مائو از اصطلاح " تصوير آينده " پولاك ، كه مفهومي نظري و اساسي در مطالعات آينده است ، آشكارا بهره گرفته اند . با استفاده از اين مفهوم ، مي توانيم يك حكم نظري كلي در آينده پژوهي صادر كنيم : تصويرهاي آينده به اقدامات فردي و گروهي شكل مي دهند
گرچه ممكن است گذشته ، حال را مشروط و مقيد كند، اما تصويرهايي از آينده سبب شكل گرفتن حال نيز مي شود، زيرا تصويرهاي آينده به اقدامات مهمي در زمان حال مي انجامد و اساساً " وضع موجود " دورة آينده را به وجود مي آورد . تئوري تصميم گيري نيز شالودة بيشتر تحقيقات آينده گرايانه را تشكيل مي دهد .
تصميم گيري ، خصلت عملگرايي دارد و بنابراين لزوماً آينده گرا مي باشد . گرايش تئوري تصميم گيري اين است كه تصويرهاي آيندة واقعيتهاي اجتماعي فعلي را به صورت مسأله بيان كرده و مشخص كند كه چه مقدار از واقعيتهاي فعلي را مي توان به شكل كنوني آنها حفظ كرده و يا چطور مي توان با اقداماتي سنجيده ، طرحي نو براي آنها را انداخت .
بل و مائو " تصوير آينده " را با تئوري تصميم گيري تلفيق كرده ، مفاهيم ديگري چون " گزينه " ، " تصميم " ، " ارزش " و " عمل " را در تئوري خود راجع به آينده وارد كرده اند . روشن است كه چنين كاري از حد يك تئوري دگرگوني اجتماعي فراتر رفته و تئوري اقدام براي رفتارهاي انساني 1 را نيز در بر مي گيرد .
تئوري عام ديگري كه در زمينه آينده پژوهي هنوز در حال تكامل است ، بر مفهوم" پيشگويي خوداصلاحگر " استوار است . اين مفهوم بر نوعي پيش بيني دلالت مي كند كه منجر به تغييراتي در شرايط خودي و از آنجا منجر به تغييراتي در خود مي شود .
چنين پيش بينيهايي مي توانند خود ـ انكار 2 يا كامبخش ) 3 نوعي پيش گويي كه به صرف تبعات ناشي از گفتن آن حتماً به وقوع خواهد پيوست ) باشند .
نمونه اي از پيش گويي خود ـ انكاري ، پيش بيني جاهاي خالي در كلاس هاي درسي آتي است كه اصل كلاسها را منتفي مي كند؛ زيرا مسؤولان مدرسه با آگاهي از اين پيش گويي ، به سادگي تصميم مي گيرند كه بعضي از مدارس را تعطيل كنند " ( برك و كولي ، 1987 ، ص ). 260 نمونه اي از پيش گويي كامبخش را مي توان در اين واقعيت جست كه عملكرد دانش آموزان تا حدودي به وسيلة انتظارات معلمان از آنها شكل مي گيرد .
هنشل و جانسون (1987) هم نمونه هاي متعددي ( اعم از مثبت و منفي ) از " حلقه هاي بازخورد " و " اثرات همرنگ جماعت شدن " 4 را كه مستلزم پيش گوييهاي خود ـاصلاحگر است ، ذكر مي كنند .
از اينجا روشن مي شود كه تئوري جامع و مانع دگرگوني اجتماعي آينده پژوهان بايد به طور جدي به شيوه هاي بسيار پيچيده اي بپردازد كه در آنها بازيگران متعدد اجتماعي ( افراد و گروهها ) به هنگام تعيين انتخابها، تصميم گيري از ميان آنها، و طرح ريزي و انجام كارهايي كه آينده را شكل مي دهند، روي خودِ پيش بيني ها حساب باز كرده و آنها را در نظر بگيرند .
به همين دليل ، تئوري رفتار انساني و دگرگوني اجتماعي نمي تواند نقش پيش گوييهاي خوداصلاحگر را به سادگي ناديده بگيرد هنشل (1976) نيز تحقيقات ابتكاري و تازه اي انجام داده و رابطة نظري ميان پيش بيني و " كنترل " را كشف كرده است .
به عنوان مثال ، او بين " پديده هاي ثابت " و پديده هايي كه كم و بيش تعمداً " طراحي يا برنامه ريزي مي شوند " 1 فرق مي گذارد . در مورد پيش بيني افق پديده هاي ثابت و لايتغير، دانشمندان علوم طبيعي نيز مانند دانشمندان علوم اجتماعي با مشكل مواجهند، ( مثلاً پيش بيني هوا، زمين لرزه يا پيش بيني درصدي از اعضاي پارلمان بريتانيا كه قدكوتاه باشند ).
البته در مورد پديده هاي برنامه ريزي شده ، پيش بيني از اين واقعيت تبعيت مي كند كه اجزا و اركان برنامه ريزي تا چه حد تحت كنترل مي باشند .
دي بل تأكيد مي كند كه كنترل وقتي امكان پذير است كه توانايي پيش بيني وجود داشته باشد، اما هنشل عكس آنرا مورد تأكيد قرار داده مي گويد : پيش بيني وقتي امكان پذير است كه توانايي كنترل وجود داشته باشد . هر دو عقيده درست و بي اشكال است .
مردم هم مانند دانشمندان علوم اجتماعي در زندگي روزمرة خود، درصد زيادي از اوقات پيشگوييهاي نسبتاً دقيقي بكنند . اين امر تا حدي به اين دليل است كه بسياري از پديده هاي اجتماعي تا كنون به صورت تقريباً آگاهانه اي به نظم درآمده و قابل كنترل شده اند .
نمونه هايي از اين پديده ها عبارتند از : بخشي از خيابان كه به رانندگي اختصاص يافته است ؛ تعداد همسراني كه يك مرد مي تواند به طور قانوني در يك جامعة خاص در آنِ واحد داشته باشد؛ سالي كه انتخابات رياست جمهوري بعدي در فلان كشور برگزار مي شود؛ كل تعداد نمايندگان پارلمان كشور انگلستان در پنج سال آينده ؛ يا اين پيش بيني كه يك زن با محارم خود ازدواج نخواهد كرد .
البته نمي خواهيم بگوييم كه تصميمات و اقدامات بشري نمي تواند قانون اساسي ،قوانين حكومتي و مواردي از اين قبيل تغيير دهد ( دبليو بل و اوليك ، ). 1989 به رغم تلاشهاي نظري يادشده و كوششهاي ديگري كه در اين زمينه به عمل آمده ، بايد گفت كه رشته آينده پژوهي هنوز به لحاظ نظري ، تكامل نيافته است .
بيشتر تحقيقاتي كه پيرامون آينده صورت گرفته است ، در جهت مسايل عملي خاص بوده و توجه ناچيزي به جنبه نظري آنها شده است ، اما تحقيقاتي كه راجع به آينده كلان اجتماعي توأم با خط مشي هاي نظري انجام شده ، قوياً با گرايشي از نوع گرايش تاريخدانها همراه بوده است .
به عنوان مثال كان و وينر (1967) پيش بينيهاي خود پيرامون جهان استاندارد آينده و " متغيرهاي اصيل " 1 آن را بر اساس تصاويري از مجموعة روندهاي اساسي گذشته جامعة غربي ، استوار ساخته و مدعي شده اند كه هرگز از يك تئوري رسمي تاريخي استفاده نكرده اند . بديهي است براي تحقيقات ، نوشته ها و مطالب جديد پيرامون تئوري هاي دگرگوني اجتماعي و آينده فرصت مناسبي به وجود آمده است .
منبع:[15 Apr 2005] [موسي اكرمي] [انسان گلوبال]
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: