آیا فناوریهای همگرا آینده را تضمین میکنند؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[02 Aug 2016]
[ دکترمحسن رنانی]
من از حدود ١٠ سال پیش به «فناوریهای همگرا» میاندیشم و اخیرا این موضوع در ایران مورد توجه خاص قرار گرفته است. نخستین جرقههای بحث فناوریهای همگرا در سال ١٩٨٣ م. با انتشار کتاب «موج سوم» آلوین تافلر شروع شد. جالب است بدانید مباحثی که در این کتاب مطرح شده بود، باید ٢٠ سال بعد اتفاق میافتاد، اما بعد از ١٠ سال شاهد وقوع آنها بودیم.
من اصولا آدم بدبینی هستم و تئوریهای نگرانکننده بیان میکنم، ولی چند سالی است که خوشبینی خاصی در وجودم جوانه زده است که همین ظهور فناوریهای همگرا است. من همواره به دانشجوها توصیه میکنم که با فعالیتهای سیاسی روند را تغییر ندهید؛ بلکه خوب بخوانید و خوب تحلیل کنید تا بتوانید به موقع وارد بازی شوید. زیرا به اعتقاد من شرایطی پیش آمده که امیدوارکننده است و میتوان اوضاع را عوض کرد.
پایان عصر دانشهای منفرد
عصر دانشهای منفرد به پایان رسیده است و حتی عصر رشتههای میانرشتهای نیز به زودی به اتمام میرسد. در حال حاضر ما در آستانه ورود به عصر ترکیب و همگرایی چند دانش هستیم. حتی بحث ما درباره ترکیب دو علم هم نیست!
در قدیم یک تئوری مثلا از فیزیک به اقتصاد وارد شده و در مسیر آن پیادهسازی میشد. در واقع از چند علم، علوم جدید متولد میشوند که با علوم سازنده خود فرق بسیار دارند و دارای خصوصیات جدید هستند. شزان (شناختی، زیستی، اطلاعات و نانو) یا به حالت دیگری که من آن را «نازش» مینامم، یک فناوری جدید یا کارهایی جدید است.
افراد متخصص را باید کنار هم گذاشت تا کار جدیدی در این چهار حوزه انجام دهند. با گفتگو به محصول جدید نمیرسیم؛ بلکه این همکاری با سنتز جدید و محتوای جدید به محصول ختم میشود. باید مراقب دوران تولد این مولود در حال به دنیا آمدن باشیم که تعادل موجود را به هم نریزد. اگر تعادل موجود بههم بخورد، اصل تولد زیر سوال میرود و ممکن است اصلا تولد رخ ندهد یا حتی این مدل تولد، موجب مرگ مادر هم بشود. اگر جامعهای که هنوز آمادگی هضم ندارد، این پدیدهها به سرعت رخ دهد، ممکن است باعث شود ساختار موجود را بههم ریخته شود و اصل تحول زیر سوال برود.
تحولات جوامع بشری؛ از عصر غارنشینی تا عصر ارتباطات
همگرایی چهار علم و فناوری که پیشتر به آن اشاره شد، تحولی کیفی را در علم و فناوری رقم میزند. البته پیش از این هم جوامع بشری تحولات کیفی را تجربه کرده است، منتها این تحولات کیفی نقطهای بودهاند. وقتی انسان از عصر غارنشینی و بیابانگردی وارد عصر کشاورزی شد، یک تحول کیفی رخ داد. یعنی انباشت دانش ضمنی بشر باعث شده است که الگوی زیستی و معیشت آن تغییر کند و همین امر روی بسیاری از مناسبات اجتماعی تاثیر گذاشت و آنها را تغییر داد. در حقیقت انسان یک پرش کیفی انجام داد و سطح تازهای از زیست و تعامل با طبیعت به وجود آمد. به عبارت بهتر بشر طبیعت را مدیریت کرد.
قبل از این عصر، انسان در طبیعت اجارهنشین بوده است؛ اما بعد از عصر کشاورزی «صاحبخانه» میشود و طبیعت را مدیریت میکند. این جهش نقطهای است و بعد از آن تحولات کمی را شاهد بودیم. یعنی فقط مزرعهها و روستاهای کشاورزی بیشتر شد و مناسبتها با طبیعت خیلی تغییر نمیکرد و جوامع به صورت افقی تکثیر میشدند. البته قبل از عصر کشاورزی، «کشف آتش» نیز یک تحول کیفی را ایجاد و مناسبات انسان با طبیعت را عوض کرد.
جلوتر که میرویم وارد عصر صنعتیشدن میشویم که آن هم مناسبات ما را با خودمان، طبیعت و زیست بوممان برهم زد. از آنجا به بعد بشر دیگر مالک طبیعت نبود، بلکه به رقیبی حریص برای طبیعت تبدیل شد. ماشین در اختیار انسان قرار گرفت و رابطه با طبیعت به نوع رقابت تغییر کرد که از این نیز میتوانیم به عنوان یک تحول کیفی یاد کنیم؛ چون نوع تعامل را بر هم زد و بشر بر طبیعت مسلط شده و استعمارکننده آن شد. از پس این تحول کیفی، به مدت ٢٠٠ سال تحولات غیرکیفی هستند و دائما ماشینهای مخلف تولید شدند؛ مانند راهآهن، جاده، اتومبیل و غیره. بعد از ماشین بخار، با کشف برق رابطه انسان با محیط تغییر کرد و بار دیگر تحول کیفی رخ داد و مناسبتها تغییر کرد و نوعی از انرژی به خدمت بشر درآمد که پیش از آن وجود نداشت.
در چند دهه اخیر «فناوری اطلاعات» به عبارتی نسل چهارم و یا به تعبیر دیگری نسل سوم تحولات جوامع بشری را رقم زد. این فناوری هم یک تحول نقطهای ایجاد میکند و انسان را بر فاصلههای مکانی و زمانی سوار میکند، سپس دوباره تکثیر حول این تحول رخ میدهد.
تحولات خطی و پیشبینی آینده
آنچه میتوان نتیجه گرفت این است که جامعه بشری به «تحول خطی» رسیده است؛ یعنی در تحولات قبلی حدس تحول بعدی ممکن نبود. چون فاصله دو تحول ممکن بود ٣٠٠٠ یا ٢٠٠ سال باشد. اکنون این نقاط بسیار به هم نزدیک شدهاند و خطی در نمودار رشد جامعه بشری ترسیم کردهاند و این موضوع باعث شده تا فاصله زمانی قابل پیشبینی نبودن تحولات، ٦ ماه یا حتی یک هفته بشود. در واقع با زنجیرهای از تحولات روبهرو هستیم که کل داستان را عوض میکند.
نمودار خط رشد بشر از ماقبل تاریخ تا کشاورزی شیب بسیار ملایمی دارد و تا عصر صنعتیشدن کمی شیب خط تندتر شده است و اکنون وارد شیب شبه عمودی شدهایم. در گذشته مثلا ١٠٠ سال طول میکشید علم دو برابر شود، اما اکنون هر سال، شاهد رشد دو برابری علم هستیم! در ٥٠٠٠ سال گذشته، خط رشد بشر افقی بود و هر از چندگاهی جهشی داشت و اکنون در شیب عمودی، نقطهها بههم چسبیده هستند و با یک تحول مستمر روبهرو هستیم. در اصل پیشبینی یک سال دیگر بسیار سخت است و این یک سال به لحاظ کیفی با همان ٣٠٠٠ سال برابری میکند.
دنیا هوشیار میشود
چند وقت پیش یک بیولوژیست به دیدار من آمده بود و میگفت حدود ١٠ سال دیگر عین قلب هر کسی قابل پرینتشدن و استفادهشدن است. ما با دانش امروز پیشبینی میکنیم که با گرفتن سلول بنیادی و دی.ان.اِی و اسکن سهبعدی قلب هرکسی این عضو قابل پرینت شدن است. در اینجا به اصطلاح با دانشی به نام «نانولوژیست» روبرو هستیم!
اما همانطور که گفتم ما با دنیایی روبهرو خواهیم شد که به طور مرتب در آن تحولات کیفی رخ میدهد و باعث میشود جامعه انسانی بهطور پیوسته تغییر کند. در واقع ما با محیطی روبهرو میشویم که زنده و پویا است؛ در حالی که قبل از این، محیط اطراف بشر غیرزنده بود. به عبارت بهتر طبیعت زنده است، اما هوشیار نیست. این تحول کیفی باعث میشود دنیای مادی هوشیار شود و با انسان وارد تعامل شود.
دنیای اطراف ما به واسطه فناوری اطلاعات به یک دنیای «تتو» (tattoo) تبدیل میشود؛ یعنی هیچ اطلاعاتی قابل زدودن نخواهد بود. چندین سال دیگر بدون نوشتن، داستان زندگی هر کسی قابل ثبت شدن است و دنیای اطراف ما با ما در تعاملی دو طرفه زنده و هوشیار است.
ما به دنیای بینهایتها پرتاب میشویم. در دنیای محدود امروز، ١ نصف ٢ است، ولی در دنیای بینهایت فردا ممکن است ٢ با ١ برابر باشد و به طور کلی اصول بههم میریزد. در آن زمان است که ما به دنیای میکرو وارد میشویم و قواعد بازی تغییر میکند. بهتر است بگویم که ما وارد مرحله «تکینگی» میشویم. یعنی پیشبینی نقطه بعدی ممکن نیست. در چنین شرایطی این امکان دارد که بر خلاف نظر دوست بیولوژیست من، ما ١٠ سال دیگر نیاز به قلب نداشته باشیم چه برسد به پرینتکردن آن!
با چه پدیدههایی روبرو هستیم؟
پدیدههای اجتماعی دو دسته هستند: پدیدههای مدیریت شده یا طراحی شده و پدیدههای کاتالیک یا خودجوش (البته قابل مدیریت هم نیستند). مثلا آلودگی هوا و سوراخشدن لایه اوزون و تولید ٧٠٠٠ تن زباله پدیدههایی کاتالیک هستند. پدیدههای کاتالیک قابل مدیریت نیستند و اگر مدیریت شوند موجب آسیبهای جدی میشوند؛ در واقع با شیوههای مرسوم و غیرکاتالیک قابل مدیریت نیستند. بازار یک پدیده کالیک است؛ حال بازار هر چه میخواهد باشد. بازار خودرو، موسیقی و غیره. در مثالی دیگر مبارزه با بازار قاچاق ممکن نیست، مگر اینکه بتوان یک پدیده کاتالیک دیگر را پیدا و تقویت کرد. تقویت عرضه ماهی و مرغ، خودبهخود تقاضای گوشت قرمز را کمرنگ میکند و این نمونهای از یک برخورد کاتالیک است. پدیدههای اجتماعی با تحولات فناوری به سرعت به شکل کاتالیک در میآیند.
احتمالا تا ١٠ سال آینده پول از بین میرود. در گذشته پول طلا و نقره بود و شخص خاصی ضرب میکرد؛ کمکم به نیکل و کاغذ تبدیل شد و دست دولتها افتاد.
بیتکوین حدود هفت سال است که شکل گرفته است. چند جوان به تولید پول کامپیوتری روی آورده و با هم داد و ستد میکردند. در ابتدا هر بیت برابر با یک دلار بود و اکنون هر بیت، ٥٠٠ دلار است و اکنون در کانادا کارتهای بیتکوین وجود دارد و دولتها با امواجی از پدیدههای کاتالیک روبهرو شدهاند. در آینده دادگستری از کار خواهد افتاد، چون دنیای تتو همه چیز را ثبت میکند، کل جامعه روی همه چیز نظارت دارد و مفهوم دولت عوض میشود.
دولتها حذف میشوند!
دولتها ٥ کار سنتی دارند: تامین امنیت خارجی، برقراری نظم داخلی، تعریف استاندارها، انتشار پول، تعریف و تضمین حقوق مالکیت و دادگستری. اما در آینده پول به مرور حذف میشود. استانداردها برای هر کسی متفاوت است و جامعه خودش استاندارد تعریف میکند. تولید امنیت به معنای امروزی حذف شده و شاید یک مرکز پلیس وجود داشته باشد، ولی حضور پلیس در نقاط مختلف تقریبا بیمعناست. در نتیجه شکل حکمرانی عوض میشود و ماهیت وجودی دولت تغییر میکند.
ضلع تازهای برای فناوری
فناوری، مثلث یا سهضلعی دانش، روش و ابزار است. هر کدام از ضلعها عوض شود، دو ضلع دیگر را نیز کمکم عوض میکند. در شرکتی کامپیوترها نفرات را ارتقا میدهند؛ در واقع ابزار تغییر کرده است. قبل از این کارمندها سه کار مشخص انجام میدادند و با کامپیوترهای جدید هم همان کار را انجام میدهند؛ در نتیجه فقط ابزار تغییر کرده و دو ضلع دیگر تغییر نکرده است. به همین دلیل فناوری عوض نمیشود. به طور مثال تغییر کاربری چیدمان یک اتاق ٣*٤ که امکان استقرار دو یا چهار نفر باشد. یا خرید اتومبیلهای پیشرفته، تغییری در میزان خسارت جانی تصادفها نداشتهاند. پس داستان عوض نشده است. تا به امروز این مثلث فناوری روی ضلع ابزار سوار بوده است. یعنی ابزار میآمده و به مرور دانش خودش را ارائه میکرده است و سپس فناوری متحول میشد.
حال اگر دانش افراد عوض شود، آنها میتوانند با همان ابزار، کارهای بیشتری انجام میدهند؛ در نتیجه فناوری تغییر میکند. اما از این به بعد ضلع دانش، ضلع اصلی میشود. پیش از فناوری دانش متحول میشود، بعد ابزارها و روشها تغییر میکند. یعنی اول همگرایی دانش رخ داده و بعد فناوری متولد میشود. چنین اتفاقی از قبل پیشبینی نمیشد که تحول فناوری، روی ضلع دانش سوار خواهد بود.
این نقطه شکست در اقتصاد دانشبنیان است. زیرا افراد از کودکی در معرض نظام آموزشی بر پایه ابزار قرار گرفتهاند و ساختار ذهنی بر این پایه شکل گرفته است. در حالی که شرکتی میتواند دانشبنیان باشد که قاعده آن بر پایه دانش باشد و تحول از دانش شروع شود. اگر میخواهیم اقتصاد دانشبنیان داشته باشیم، باید تحول بر پایه دانش باشد؛ ولی کشور را که نمیتوان تغییر داد و مردم آن را اخراج کرد. بنابراین اقتصاد دانشبنیان ما، داستان پیچیدهای است که یک نسل آموزش ما باید عوض شود. با آوردن ابزار یا به نوعی آوردن فناوری، کشور دانش بنیان نمیشود. بنگاهها باید توانایی ترکیب دانشها داشته و توانایی استفاده از فناوریهای همگرا را داشته باشند. حتی شاید لازم نباشد از فناوریهای مادر نیز استفاده شود. میتوان از فناوریهای سطح بعدتر استفاده کرد. اما در کل همگرایی فناوریها بسیار مهم هستند.
اگر میخواهیم دانش بنیان شویم، تصور اینکه با اعطای وام به بنگاههای دانش بنیان مسئله حل میشود، اشتباه است؛ بلکه باید سیستم آموزشی را از دبستان تغییر دهیم تا توان فکری همگرایی علوم به وجود بیاید. کسی که از دبستان مقلد بار میآید، در دانشگاه توانایی ترکیب نخواهند داشت.
انسانها تغییر ميکنند
میتوان گفت که ماموریت فناوری تاکنون تغییر محیط زیست بوده است. در واقع ابزارها را تغییر میداد؛ مثلا چرخ گاری را به چرخ خودرو را تغییر داد. ولی از این به بعد انسان را تغییر خواهد کرد و انسان دستکاری میشود. این اتفاق میتواند خطرناک باشد و قابل پیشبینی نیست و این پدیده، یک رویداد کاتالیک است. وقت آن است که دانش به آرامی رشد کند و زمان تغییر بشر فرارسیده است. روزی خواهد رسید که طراحی دی.ان.اِی جنین داخل رحم مادر به خواسته والدین توسط پزشک صورت گیرد و کل هویت قابل پیشبینی باشد؛ البته اکنون این موضوع غیر قانونی است و نگرانی این است که گوهر وجودی انسان دستخوش دستکاری شود؛ زیرا گوهر وجودی انسان به تصادفی و آزادبودن خلقت وی است و در واقع گوهر وجودی ما اختیاری است که در عین تصادف به ما داده میشود. ما زیست دوگانهای داریم و در عین تصادف به دنیا میآییم و در عین تصادف اختیار داریم و شاید مرور زمان باعث افزایش گوهر وجودی ما بشود و اکنون نمیدانیم و در مرز تکینگی هستیم. اگر روزی سر را پیوند بزنند، چه اتفاقی میافتد؟ خوشحالیم یا ناراحت؟ همه اینها به الگوی ذهنی ما در آن زمان بستگی دارد. این همان نقطه تکینگی است.
جمعبندی و نتیجهگیری
دنیای آینده دنیای کارخانهها نخواهد بود، بلکه دنیای پرورشگاهها است. لپتاپها برای هر کسی به طور مشخص پرورش داده میشود. اکنون در ژاپن کارخانه دوچرخه وجود ندارد و برای هر کسی دوچرخه مخصوص او ساخته میشود. حال تصور کنید به این دوچرخه فرمانهای نانو داده شود و روی آلیاژ آن دستکاری کنیم و بر اساس نیاز ما پرورش پیدا کند. در حقیقت هر چیزی منحصر به فرد میشود؛ مثل فرزندانمان.
بهتر است فرصت داده شود تا جامعه ما آرام آرام در این مسیر قدم بردارد و ترس و وحشت تولید نشود؛ چرا که باید چنین شرایطی مدیریت شود و امیدوارم کاستیهای انباشت شده که از مشروطیت به بعد (مهر جامعه مدرن ما در زمان مشروطیت خورده است) ایجاد شده با فناوریهای همگرا رفع شود. البته نه درمورد این نسل، بلکه در مورد نسلهای آینده که بتوان در راستای اصلاح ژنتیک جامعهمان استفاده کنیم و امیدوارم حادثهای نظم کنونی جامعه را برهم نزند تا با یک فرآیند عقلانی به این نقطه برسیم.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴
اندیشمندان آیندهنگر
|
|