موج سوم -- آلوین تافلر
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[10 Sep 2005]
[ آلوین تافلر برگردان : شهیندخت خوارزمی]
The Third Wave
Toffler , Alvin
فصل اول
منازعه ی بزرگ
در عصری که زندگی می کنیم تمدنی نوین در حال تکوین است ، و انسان های بی بصیرت در همه جا سعی دارند آن را سرکوب نمایند. این تمدن با خود اشکال جدید خانواده، کار و عشق ورزیدن و زندگی ، نظام جدید اقتصادی ، تعارضات جدید سیاسی ، و مهم تر از همه آگاهی دگرگون یافته ای به همراه خواهد آورد. عناصر این تمدن نوین امروزه وجود دارند. میلیون ها افراد هم اکنون زندگیشان را با نوای فردا هم آهنگ کرده اند.
دیگران وحشت زده از آینده ، نومیدانه وعبث به گذشته پناه برده اند و سعی دارند دنیای رو به مرگی را که به آنها حیات بخشیده است ، از نو زنده کنند.
طلیعه ی این تمدن نوین تنها واقعیت تکان دهنده ی دوران ماست .
این رخداد مرکزی است، کلید درک وقایع سال هایی است که در پیش داریم . رخدادی است به عمق رخداد موج اول تحول که ده ها هزار سال قبل بوسیله ی اختراع کشاروزی برخاست1. یا موج دو تحول تکان دهنده ای که حاصل انقلاب صنعتی بود. ما فرزندان دگردیسی بعدی ، یعنی موج سوم هستیم .
به سختی می توان کلماتی یافت که بتواند قدرت کامل و وسعت عمل این تحول خارق العاده را توصیف نماید. بعضی ها از ظهرو « عصر فضا» ، « عصر اطلاعات» ، « عصر الکترونیک » یا « دهکده جهانی » ، سخن می گویند و زبیگنیو برژینسکی 2 گفته است که با عصر « فنی الکترونیک » مواجه هستیم . جامعه شناس دانیل بل 3 ظهور « جامعه فرا- صنعتی » را بشارت می دهد. آینده نگران شوروی از « انقلاب علمی – فنی » (STR) سخن می گویند . 4 من شخصا در باره ی جامعه « مافوق صنعتی » آینده بسیار نوشته ام . 5 با وجود این هیچ یک از این واژه ها از جمله واژه ای که من بکار برده ام رسا نیستند.
بعضی از این عبارات ، با تمرکز بر یک عامل واحد نه تنها ادراک ما را گسترش نمی دهند، حتا آن را محدود می سارند. دیگران نیز ایستا هستند و این استنباط را به دست می دهند که تمدنی نوین به آرامی و بدون هیچ تعارضی یا تنشی می تواند بر جامعه مسلط شود. هیچکدام ازاین اصطلاحات حتا بخش کوچکی از آن نیرو ، حوزه ی عمل و پویایی تحولی که به جانب ما هجوم آورده است یا تعارضاتی را که باعث می شود نمی رسانند.
بشریت با جهشی کوانتومی و با عیمق ترین خیزش اجتماعی و خلاقانه ترین نوسازی که جامعه تا کنون به خود دیده است ، مواجه است . ما طرح تمدنی شگفت انگیز ونوین را می افکنیم که از آن شناخت روشنی نداریم . این معنای موج سوم است .
تا کنون نژاد بشری دو موج عظیم تحول را پشت سر گذاشته است که هر کدام به میزان وسیعی فرهنگ ها وتمدن های پیشین را محو کرده و شیوه هایی از زندگی را که بر پیشینیان غیر قابل تصور بود ، جایگزین آن ساخته اند . موج اول تمدن ، یعنی انقلاب تمدن ، یعنی انقلاب کشاورزی هزاران سال طول کشید تا ماموریت خود را به پایان رساند. موج دوم ، یعنی پیدایی تمدن صنعتی 300 سال بطول انجامید. امروز تاریخ حتا شتاب آلوده تر است و گویی که موج سوم بسرعت بستر تارخی را طی می کند و طی چند دهه خود را به کمال خواهد رساند. ما انسان ها ، که همگی در این لحظه ی انفجارآمیز بطور اتفاقی ساکنین این سیاره هستیم تمامی آثار موج سوم را در دوران حیات خود احساس خواهیم کرد.
موج سوم با ازهم گسستن خانواده هایمان ، متزلزل ساختن اقتصادمان ، فلج کردن سیستم هیا سیاسی مان ، و درهم شکستن ارزش هایمان بر همه ی ما اثر خواهد گذاشت . این موج همه ی روابط کهنه ی قدرت ، مزایا و حقوق ویژه ی نخبگان در خطر گرفتار آمده ی امروز را مورد سوال قرار می دهد . و در عین حال زمینه هایی را برای جنگ قدرت فردا فراهم می آورد.
بسیاری از وجوه این تمدن درحال تکوین با تمدن صنعتی درتعارض است . این تمدن در عین حال که به مقدار زیاد فنی است ضد صنعت نیز هست.
موج سوم با خود شیوه ی نوینی از زندگی می آورد که بر منابع انرژی متنوع و احیا پذیر ؛ بر خانواده های جدید غیر هسته ای ؛ بر نهادی نوین که ممکن است آن را « کلبه الکترونیک » نامید؛ و برمدارس و شرکت های تجارتی از بنیاد تحول یافته ی آینده بنا شده است . تمدن در حال ظهور قواعدی جدید برای رفتار ما وضع می کند و ما را به حوزه ای فراتر از همسان ساری ، همزمان سازی تمرکز و تراکم انرژی و پول و قدرت می کشاند.
این تمدن نوین همانطور که نظام کهنه را به مبارزه می خواند، نظام اداری را هم واژگون می سازد، قدرت دولت ملی را به تحلیل می برد و باعث بوجود آمدن اقتصادهای نیمه خودمختار در جهان فرا- امپریالیست می گردد. این تمدن به به حکومت هایی ساده تر ، کارآتر و دموکراتیک تر از آنچه ما امروز می شناسیم نیاز دارد . تمدنی است با جهان بینی خاص و برخورد ویژه ای با زمان ، فضا ، منطق و علیت .
بالاتر از همه، همانطور که خواهیم دید، تمدن موج سوم شکاف تاریخی بین تولیدکننده و مصرف کننده راپر می کند و نظام اقتصادی « تولید برای مصرف شخصی » فردا را بوجود می آورد. به این علت ، با قدری هوشمندی ، می تواند به اولین تمدن واقعا انسانی در تاریخ بشر تبدیل گردد.
فرض انقلابی
امروز دو تصویر به ظاهر متضاد از آینده در بین عامه رواج دارد. بسیاری مردم تا ان اندازه که به خود زحمت فکر کردن به آینده را می دهند ، تصور می کنند دنیایی که می شناسند تا ابدیت دوام خواهد داشت . برای آنان مشکل است که شیوه ی واقعا متفاوتی برای زندگی خود، یا تمدنی کاملا نوین را تصور کنند. البته آنها به خوبی می دانند که شایا و امور در تغییرند. اما خیال می کنند که تغییر و تحولات کنونی از کنار آنها به آرامی خواهد گذشت و هیچ چیز قادر نخواهد بود چهارچوب اقتصادی و ساخت سیاسی جامعه را مورد تهدید قرار دهد ، بطور قطع انتظار دارند که آینده تداوم حال باشد.
این تفکر خطی به اشکال گوناگون عرضه می شود. در یک سطح ، فرضی آزمایش نشده است که معمولا مبنای تصمیمات بازرگانان ، معلمین ، والدین و سیاستمدراان قرار می گیرد. و در سطحی پیشرفته تر ، زیر پوششی از آمارها و داده های کامپیوتری و اصطلاحات خاص آینده نگری انجام می گیرد. هردو اینها منظری از جهان آینده را که اساسا « کم وبیش مانند گذشته » است ارائه می دهندو یعنی دنیای آینده همان دنیای صنعتی «موج دومی » است منتهی بطور وسیعتری کره ی ارض را در برخواهد گرفت .
رخدادهای اخیر این تصویر اطمینان بخش در باره ی آینده را متزلزل ساخته است . بحران پشت بحران عناوین روزنامه ها را به خود اختصاصا می دهد- ایران به انفجار در آمد، مائو از مقام خدایی ساقط شد، قیمت نفت سر به آسمان کشید وتورم از کنترل خارج شدف تروریسم گسترش یافت و به نظر می رسد دولت ها قادر به مهار کردن آن نیستند. به همان میزان تصویری غم افزا و دلتنگ کننده ای آینده در میان مردم رواج پیدا می کند. عده ی کثیری که بطور مداوم اخبار بد، فیلمهای فاجعه آمیر، داستان های انجیل در باره ی روز قیامت و سناریوهای کابوس زایی با نام داستان های انجیل در باره ی روز قیامت وسناریوهای کابوسی زایی با نام افراد نام آور به آنها خورانده می شود ظاهرا به این نتیجه رسیده اند که جامعه ی فردا را نمی شود دنباله ی جامعه ی امروز دانست ، زیرا که اصلا آینده ای وجود ندارد. برای آنان تا وقوع آرماگدون ( خارمجدون) 6 فقط چند دقیقه مانده است . زمین به سرعت به سوی تحولی فاجعه آمیز در حرکت است.
این دو دید از آینده به ظاهر با یکدیگر متفاوتند و اما هر دو اثرات روانی و سیاسی مشابهی برجای خواهند گذارد. چرا که هر دو نیروی تخیل و اراده را در نهایت فلج خواهند کرد.
اگر جامعه ی فردا فقط یک رونوشت بزرگ شده ی سینه رامای جامعه ی امروز باشد دیگر نیاز چندانی نیست که ما خود را برای آن آماده ساریم .از جانب دیگر نظریه ی دوم براین فرض نهاده شده که جامعه بطور اجتناب ناپذیری در طول حیات ما به سوی نابودی خود درحرکت است واز عهده ی ما کاری برنخواهد آمد. بطور خلاصه هر دو این نگرش ها نسبت به آینده نوعی خلوت گزینی و کنش پذیری ایجاد خواهند کرد و ما را در این بی حرکتی نگه می دارند.
برای درک آنچه بر ما اتفاق می افتد، ما محدود به انتخاب بین این دو شیوه ساده لوحانه آرماگدون و « کم وبیش مانند گذشته » نیستیم . شیوه های روشنگر و سازنده تری برای تفکر در باره ی آینده وجود دارد؛ شیوه هایی که ما را برای آینده آماده می سازد و مهم تر اینکه ، ما را در تغییر دادن وضع کنونی یاری می دهد.
این کتاب بر آنچه که من « فرض انقلابی » نام می گذارم بنا نهاده شده است . فرض بر این است که در دهه های آینده حتا اگر با جنبش ها ، شورش ها وشاید خشونت گسترده همراه باشد ما خود را بطور کامل به نابودی نخواهیم کشاند. فرض بر این است که تحولات تکان دهنده ای که اکنون تجربه می کنیم پرهرج و مرج تصادفی نیستند بلکه درواقع الگویی مشخص و روشن و متمایز دارند. بیش از همه فرض بر این است که این تحولات تراکم پذیرند و در نهایت به تحولی عظیم در شیوه ی زندگی ، کار ، تفریح و تفکر منتهی می شوند و بالاخره اینکه اینده ای مطلوب و معقول امکان پذیر است . بطور خلاصه ، آنچه در اینجا مطرح می شود با این فرض شروع می گردد که حوادث کنونی چیزی نیست مگر یک انقلاب جهانی و یک جهش کوانتومی در تاریخ .
به عبارت یدیگر ، این کتاب بر این فرض مبتنی است که ما آخرین نسلی هستیم از یک تمدن کهن و اولین نسل از یک تمدن نوین و بسیاری از سرگشتگی ها ، دلواپسی ها وسرگردانی های شخصی مان مستقیما ناشی از تعارضی است که در درون ما و در درون نهادهای سیاسی ما و بین تمدن رو به مرگ موج دوم و تمدن رو به تکوین « موج سوم » که رعد آسا می آید تا جای خود را باز کند، جریان دارد.
آنگاه که نهایتا آن را درک کردیم بسیاری از رخدادهای بی معنا ناگهان قابل فهم می شوند. الگوهای گسترده ی تغییر و تحول به روشنی پدید می آیند.حرکت برای بقای مجدد امکان پذیر و حتا لازم می شود. به اختصار ، فرض انقلاب شعور و اراده ی ما را آزاد می سازد.
موج پیشرو
اذعان به اینکه تحولاتی که با آن مواجه هستیم انقلاب یخواهد بود کافی نیست . قبل از اینکه بتوانیم آنهار ا مهار و هدایت کنیم به شیوه ای تازه برای شناخت آنها و تجزیه و تحلیل آنها نیاز داریم . بدون این شناخت بطور قطع گمراه خواهیم شد.
رهیافت جدیدی وجود دارد که می توان آن تجزیه و تحلیل اجتماعی « موج پیشگام» نامید. این رهیافت ، تاریخ را به صورت توالی امواج خروشان تحول می نگرد و این سوال را مطرح می سازد که هرکدام از این امواج پیشرو ما را به کجا می کشانند. توجه را نه چندان به پیوستگی های تاریخ( که از اهمیت خاصی برخوردارند) بلکه به ناپیوستگی های آنان ، یعنی نوآوری ها و گسستگی ها ، معطوف می دارد. این روش الگوهای مهم تحول را به محض پدیدار شدن شناسایی می کند بوطریکه بتوان بر آنها اثر گذارد.
رهیافت فوق با این اندیشه ی ساده آغاز می شود که پیدایش کشاروزی اولین نقطه ی عطف در توسعه ی اجتماعی انسان ، و انقلاب صنعتی دومین پیشرفت بزرگ بوده است وبه هرکدام از این دو نه به عنوان رخدادی مجزا و یکباره ، بلکه پیوسته وبه صورت موجی ازتحول که با سرعت معیننی در حرکت است می نگرد.
قبل از موج اول تحول ، بسیاری از افراد بشر در گروه های کوچک و غالبا مهاجر می زیستند که از راه جمع آوری و آذوقه ، ماهیگیری ، شکار و گله داری ارتزاق می کردند7. در نقطه ای از تاریخ ، ده ها هزار سال قبل ، انقلاب کشاروزی آغاز شد و جای خود را در کره ی زمین با گسترش روستاها ، اسکان جمعیت ها و ایجاد زمین های زراعتی و شیوه ی جدید زندگی بازکرد.
موج اول تحول تا پایان قرن 17 هنوز فرو ننشسته بود که انقلاب صنعتی همه ی اروپا را در برگرفت و دومین بزرگ تحول جهانی را به راه انداخت . این فراگرد جدید، یعنی صنعتی شدن ، با سرعت بیشتری کشورها و قاره ها را فراگرفت . بدین ترتیب دو فراگرد مجزا و متمایز تحول بطور همزمان و با سرعت های متفاوت کره ی زمین را در بر می گرفتند.
امروز موج اول در واقع کاملا فرو ننشسته است . تعدادی از جوامع قبیله ای کوچک ، به عنوان مثال در آمریکای جنوبی یا بومیان گینه ی جدید، هنوز در مرحله ی کشاورزی باقی مانده اند. اما اکثر نیروهای این موج به تحلیل رفته است.
در دوران اخیر ، موج دوم در اروپا ، آمریکا شمالی و بسیاری دیگر از نقاط جهان در طی چند قرن زندگی را دگرگون ساخت و همچنان به پیشروی خود ادامه می دهد . بطوری که تا کنون بسیاری کشورها که اساسا کشاورزی بوده اند تلاش می کنند که کارخانه های ذوب فلز، اتومبیل سازی ، نساجی ، راه آهن و کارخانه های مواد غذایی تاسیس کنند. هنوز قوه ی تحرک نظام صنعتی به خوبی احساس می شود. موج دوم هنوز همه ی نیرویش را مصرف نکرده است.
اما باوجود اینکه این فراگرد ادامه دارد، فراگردی دیگر و حتا مهم تر آغاز یافته است . با آنکه اوج روند صنعتی شدن در دهه های بعد از جنگ جهانی دوم بود. موج سوم که نسبت بدان شناخت اندکی حاصل شده است سراسر گیتی را فراگرفت و هر آنچه راکه در سر راه خود یافت متحول نمود.
در نتیجه بسیاری کشورها آثار هر دو وحتا هر سه موج را بطور همزمان حس می کنند؛ امواجی که کاملا متفاوتند و با سرعت های گوناگون و با نیروهای مختلفی که به دنبال دارند درحرکتند.
در این کتاب ، ما زمان آغاز موج اول را در حدود هشت هزار سال قبل از میلاد می دانیم که تا حدود 1750-1650 بلامنازع یکه تاز میدان بود. از این زمان به بعد موج اول نیروی تحرک خود را از دست داد و موج دوم عنان اختیار به دست گرفت . تمدن صنعتی ، که حاصل این موج بود بر عرصه ی گیتی مسلط شد تا اینکه آن نیز به اوج اخود رسید . این آخرین نقطه ی عطف تاریخی ، در ایالات متحد آمریکا در دهه ی قبل از 1955 اتفاق افتاد . دهه ای که برای اولین بار شاهد فزونی تعداد کارمندان و متخصصین برکارگران بود. این همان ده های بود که کامپیوتر، مسافرت تجاری با جت و قرص های ضد حاملگی و بسیاری از اختراعات دیگر در همه جا گسترش یافت . در این دهه بود که موج سوم در آمریکا بسیج نیروهایش را آغاز کرد . از ان پس بود که این موج با تفاوت زمانی کمی نیروهایش را اغاز کرد. از آن پس بود که این موج با تفاوت زمانی کمی به بسیاری از کشوروهای صنعتی ، منجمله انگلستان ، فرانسه ، سوئد ، آلمان ، شوروی و ژاپن راه یافت . امروزه برخورد بین موج سوم ونظام اقتصادی ونهادهای منسوخ و متحجر موج دوم همه ی کشورهای صنعتی پیشرفته را دچار آشفتگی کرده است.
درک این نکته رااز بسیاری از تعارضات اجتماعی وسیاسی جهان کنونی را برما آشکار می دارد.
موج های آینده
زمانی که موجی واحد در کشوری معین تسلط می یابد ، الگوی توسعه ی آینده به راحتی قابل درک می شود. نویسندگان وهنرمندان ، روزنامه نگاران و غیره « موج آینده » را کشف می کنند. بدین علت بود که در قرن 19 اروپا ، بسیاری از متفکرین و رهبران بازرگانی ، سیاستمداران و مردم عادی تصویری روشن و اساسا صحیح از آینده داشتند. آنها احساس کرده بودند که تاریخ بطرف پیروزی غایی نظام صنعتی بر کشاورزی غیرمکانیزه درحرکت است. آنان با صحتی قابل توجه بسیاری از تحولاتی را که موج دوم با خود آورد پیش بینی کرده بودند: تکنولوژی های قدرتمند تر، شهرها بزرگ ، حمل و نقل سریع تر، آموزش و پرورش همگانی و امثال آن .
این روشنی منظر اثرات سیاسی مستقیم یبه هرماه داشت . احزاب و جنبش های سیاسی توانستند در باره ی آینده سه موضع مشخص بگیرند. کسانی که در نظام کشاروزی ماقبل صنعت منافعی داشتند، در برابر تهاجم صنعت و در برابر « موسسات بازرگانی غول پیکر»، « روسای اتحادیه ها» و « شهرهای گناه آلود » مبارزه ای پس گرا را سازمان دادند . کارگران و مدیران تلاشی سخت را برای کنترل اهرم های اصلی جامعه ی صنعتی در حال ظهور آغاز کردند . اقلیت های قومی و نژادی خواستار حقوق مساوی و دارا بودن نقشی وسیع تر در جهان صنعتی و دسترسی به مشاغل و موقعیت های یکسان ، مسکن در شهر ، دستمزدهای بهتر ، آموزش و پرورش همگانی وغیره گردیدند.
این دید صنعتی نسبت به آینده اثرات روانی مهمی نیز به هرماه داشت. مردم دیگر به خود حق می دادند که مخالفت کنند و برای احقاق حق خود دست به مبارزه ای شدید وحتا گاهی خونین بزنند. تناوب رکود وشکوفایی اقتصادی زندگی آنها را اینک آشفته می ساخت. با این حال تصویری مشترک از آینده ی صنعتی ، درمجموع ، حدود واختیارات افراد را معین می کرد. و به آنها نه تنها این احساس را می داد که در حال حاضر کی هستند یا در گذشته چه بوده اند، بلکه به آنها می نمود که در آینده حدودا چه خواهند شد. حتا در اوج تحول اجتماعی ، این دید مشترک به آنها تاحدی ثبات وخود آگاهی می داد.
در مقابل ، هرگاه جامعه ای با دو یا سه موج غول آسای تحول بطور همزمان مواجه شود که هیچکدام هم کاملا مسلط نشده باشد، تصویر آینده می شکند و درهم می ریزد. و طبیعی است در این حال فهم و درک تحولات و تعارضاتی که به دنبال است بشدت مشکل می شود ، برخورد امواج پیشگام و این سه تحول ، اقیانوسی متلاطم و مملو از جریانات مخالف و درهم پیچیده و گرداب های بزرگ که جریان های مهم تر وعمیق تر تاریخی را در اعماق خود پنهان دارد بوجود می آورد.
در ایالات متحد، امروزه نظیر بسیاری ممالک دیگر ، برخورد امواج دوم و سوم تنش های اجتماعی و تعارضات خطرناکی ایجاد کرده و موج های طبقه و نژاد ، جنسیت یا حزب را درهم ریخته است . این برخورد بازاراشفته ای از
واژه های مرسوم سیاسی بوجود آورده ، بطوریکه تمایز بین مترقی و مرتجع ، دوست و دشمن را مشکل ساخته است . همه ی اتحادها و ضدیت های قدیمی را درهم ریخته است . اتحادیه ها وکارفرمایان علی رغم اختلافاتشان ، در جنگ با طرفداران حفاظت محیط زیست اتحاد کرده اند. وسیاهوپوستان و یهودیان با وجود اتحاد و اشتراک عقیده در مبارزه علیه تبعیض نژادی ، خصمانه با یکدیگر درگیر شده اند.
در بسیاری کشورها، کارگران که در گذشته از سیاست های « مترقی» نظیر توزیع مجدد در آمد بهره مند بوده اند اکنون غالبا در زمینه هایی نظیرحقوق زنان ، قوانین خانواده ، مهاجرت، تعرفه های گمرکی یا ناحیه گرایی مواضع « ارتجاعی » می گیرند. «چپ» سنتی غالبا طرفدارتمرکز و به شدت ملی گرا و مخالف نهضت حفظ محیط زیست می شود.
در همان حال ما سیاستمدارانی از والری ژیسکاردستن تا جیمی کارتر یا جری براون را می بینیم که در قبال مسایل اقتصادی از نگرش های محافظه کارانه و نسبت به هنر ، اخلاق جنسی ، حقوق زنان یا حفظ محیط زیست از مواضع « آزادیخواهانه » حمایت می کنند. تعجبی ندارد اگر می بینیم مردم دچار پریشان فکری شده اند و از تلاش در جهت معنا بخشیدن به دنیایی که در ان زندگی می کنند مایوس گردیده اند.
در عین حال ، رسانه ها ، بی وقفه و پی در پی نو آوری ها ، واژگونی ها ، حوادث عجیب و غریب ، کشتار، آدم ربایی ها ، پرتاب موشک فضایی ، سقوط دولت ها ، یورش تکاوران و جنجال هایی را که ظاهرا هیچ ارتباطی با هم ندارند گزارش می کنند.
از هم پاشیدگی ظاهری زندگی سیاسی، خود را در چند پارگی شخصیت انسان نیز منعکس کرده است . روانپزشگان و رهبران کیش ها و هندوئیسم از بازار گرمی برخوردارند ، مردم بی هدف که در میان روش های معالجه ی گوناگون سرگردانند خود را به دامان آیین های مختلف مذهبی یا جادوگری رها می سازند و یا به انزوای بیمارگونه ی خود پناه می برند. آنان چنین مجاب شده اند که واقعیت چیزی است پوچ ، حماقت آلود و بی معنا . زندگی درواقع از جهاتی ممکن است عبث و پوچ باشد ، اما به سختی می توان ثابت کرد که هیچ الگویی در این رخدادهای کنونی وجود ندارد. در واقع نظمی بسیار مشخص در پس آن نهفته است که به محض اینکه توانستیم تحولات « موج سوم » را از تحولات از نفس افتاده ی موج دوم تمیز دیهم ، خود را نمایان می سازد.
درک تعارضاتی که از برخورد این امواج پیشگام بوجود آمده است ، نه تنها تصویری روشن از راه های گوناگونی که در برابر ما وجود دارد ارائه می دهد، بلکه خود نوعی رادیوگرافی است از نیروی های اجتماعی و سیاسی که برزندگی ما اثر می گذارد ، این امر ، همچنین ، بصیرتی نسبت به نقش خودمان در تاریخ ارائه می دهد. زیرا که هریک از ما ، هر قدر هم ظاهرا بی اهمیت باشیم ، جزء زنده ای از تاریخ را تشکیل می دهیم .
جریانات متفاوتی که این امواج تحول بوجود آورده اند در کار ، زندگی خانوادگی، نگرش های جنسی و اعتقادات اخلاقی و شخصی مان منعکس شده اند. آنها و همچنین خود را در شیوه ی زندگی و چگونگی شرکت در انتخابات نشان می دهند. آگاهانه یا نا آگاهانه ، چه در زندگی خصوصی و چه در فعالیت های سیاسی ، بسیاری از ما که در کشورهای غنی زندگی می کنیم ، یا متعلق به موج دوم هستیم و محکوم به حمایت از نظام رو به مرگ ، با به « موج سوم » تعلق داریم و در حال ساختن فردایی کاملا متفاوت هستیم ، و یا معجونی گیج و مبهوت و خویشتن باخته از هر دوییم.
دلالان طلا و سوء قصدهای سیاسی
تعارض بین گروه های حفاظ منافع موج دوم و سوم در واقع اساسی ترین تنش سیاسی است که سراسرجامعه ی امروز را در برگفته است و علی رغم آنچه احزاب امروزو نامزدهای ریاست جمهوری آنها ( در آمریکا) موعظه می کنند . مبارزه ی بین آنان چیزی نیست جز چانه زدن بر سر تحصیل بیشرینه ی امتیازات از آنچه که هنوز در نظام صنعتی رو به زوال باقیمانده است . به عبارت دیگر آنها برای از دست هم قاپیدن چند صندلی در عرشه کشتی غول پیکری که نزدیک غرق شدن است با هم دعوا دارند.
سوال اساسی تر سیاسی همانطور که خواهیم دید، این نیست که چه کسی آخرین روزهای جامعه ی صنعتی را در اختیار دارد، بلکه این است که چه کسی تمدن جدیدی را که به سرعت خود را جایگزین آن می سازد ما را به خود معطوف کرده است ، نزاعی عمیق تر در ورای آن در جریان است . در یک طرف ، طرفداران نظام صنعتی قرار دراند و در طرف دیگر میلیون ها نفر از افرادی که روز به روز هم تعدادشان بیشتر می شود درک کرده اند که فوری ترین مسایل جهان – از قبیل غذا ، انرژی ، کنترل تسلیحات ، ازدیاد جمعیت ، نفت ، منابع طبیعی ، محیط زیست ، آلودگی هوا، مسایل سالخوردگان ، تزلزل جامعه ی شهری ، نیاز به کار مولد ، و سودمند را نمی توان در چهارچوب نظام صنعتی حل کرد.
این تعارض « منازعه بزرگ » فردا است.
این مقابله بین گروه های دارنده ی منافع مستقر « موج دوم » و طرفداران موج سوم ، هم اکنون نظیر جریانی الکتریکی با بار منفی و مثبت در زندگی سیاسی هر کشوری جریان دارد . حتا در ممالک غیر صنعتی جهان، تمامی خطوط قدیمی مبارزه با ورود موج سوم بالاجبار تغییر یافته است. نزاع قدیمی صاحبان منافع کشاروزی و غالبا فئودال های با سرآمدان بخش صنعتی ، اعم از سرمایه دار یا سوسیالیست، با توجه به مشکلات و بن بست هایی که صنعت ایجاد کرده است ابعادی تازه می یباد. و این پرسش مطرح می شود اینک که تمدن موج سوم پدیدار می شود آیا صنعتی شدن سریع به معنای آزادی از قید استعمار جدید و فقر است، یا در حقیقت وسیله ای است برای وابستگی دایم .
همانطور که به نوشتن این سطور مشغولم ، صحات اول جراید را، این عناوین پر کرده است : گروگانگیری در ایران ، سوقصدها درکره ی جنوبی ، معاملات افسار گسیخته طلا ، هزینه های نظامی آلمان ، آتش سوزی های سراسری لانگ ایلند 8 ، نشت مقادیر عظیمی نفت در آب های خلیج مکزیک ( از یک نفتکش ) ، عظیم ترین راه پیمایی علیه جنگ هسته ای در تاریخ ، ومبارزه بین کشورهای غنی و فقیر بر سرکنترل امواج رادیویی ، احیای تفکر مذهبی در لیبی و سوریه و آمریکا ؛ یک نئو فاشیست متعصب به خاطر یک سوقصد سیاسی در پاریس ادعای اعاده ی حیثیت کرده است . جنرال موتورز از پیشرفت تکنولوژی مرودنیاز اتومبیل های برقی گزارش می دهد. لازم است این اخبار نامربوط و گسسته هماهنگ وترکیب شوند.
درحقیقت کلید درک معمای جهان فعلی چیزی نیست جز درک مبارزه ای که یک طرف ان را طرفداران حفظ نظام صنعتی و طرف دیگر را طرفداران سرنگونی آن تشکیل می دهند. مهم تر اینکه خواه به تدوین سیاست های یک مملکت مشغول باشیم یا تنظیم خط مشی های یک شرکت بزرگ ، و یا بخواهیم برای هدف های زندگی فردی خود برنامه ریزی کنیم ، در هر حال ابزاری جدید برای تغییر آن جهان در دست خواهیم داشت.
برای بکار گرفتن این ابزار ، باید بتوانیم به وضوح تحولاتی را که ناشی از تداوم تمدن صنعتی گذشته هستند، از تحولاتی که ظهورتمدن جدید را تسهیل می کند از یکدیگر تمیز دهیم . بطور خلاصه باید کهنه و نو – یعنی نظام صنعتی « موج دوم » را که بسیاری از ما در آن تولد یافتیم و تمدن موج سوم را که فرزندان مان در آن زندگی خواهند کرد- درک کنیم.
در فصول آینده به تحولات دو موج اول نگاهی دقیق تر خواهیم انداخت تا برای بحث در باره ی « موج سوم» ، آماده شویم . خواهیم دید که تمدن موج دوم امتزاجی تصادفی زا عوامل پراکنده نبوده ، بلکه نظامی است که اجزای آن با یکدیگر بطور کم و بیش قابل پیش بینی ، روابطی متقابل دارند و الگوهای اساسی نظام صنعتی ، علی رغم تفاوت سیاسی یا تنوع میراث فرهنگی از کشوری به کشور دیگر، یکسان بوده است.
این تمدنی است که «مرتجعین» امروز اعم از « چپ » و « راست» برای حفظ آن مبارزه می کنند. و این همان جهانی است که تمدن موج سوم تاریخ آن را مورد تهدید قرار داده است.
1- درباره تاریخچه کشاورزی ، مراجع کنید به صفحه (103) 18
2- Zbigniew Brzezinski
3- Daniel Bell
4- در باره ی این واژه های مختلف به [200] و [198] مراجعه کنید. بل ، واژه «فرا- صنعتی » را در نوشته های یک نویسنده انگلیسی به نام Arthur J. Penty در 1917 ردیابی کنید . در باره ی واژه شناسی مارکسیستی مراجعه کنید به [211]
5- مراجعه کنید به [502] و [150]
6- َArmageddon: صحنه ای است از نبردنهایی بین نیروهای شرو خیر که در انجیل مکاشفه یوحنا 16: 14-16 آمده است . ( م.)
7- مراجعه کنید به [95] و [74]
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴
آلوین تافلر برگردان : شهیندخت خوارزمی
|
|