Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


انسان، دین ، افراطیگری !

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[23 Sep 2014]   [ سید صلاح الدین ایوبیان]

 این روزها اخبار خوبی از کشورهای اسلامی بگوش نمی رسد .  قدرت گرفتن گروههای اسلامی تندرونظیرالقاعده درافغانستان وبوکوحرام والشباب درافریقا و داعش در عراق و در اینده ای نزدیک احتمالا در سایر کشورها، سبب ناامنی در بعد وسیع برای اقلیتهای قومی ومذهبی در این کشورها گردیده .  قتل عامهای اخیر پیروان ائین ایزدی در شمال عراق و به اسارت گرفتن زنان و دختران ایزدی به عنوان برده وکنیز،و اواره نمودن صدها هزار کودک وپیرمرد و پیر زن ایزدی گرسنه و بیمار ، بدون اب و غذا و کفش، در کوهها وبیابانهای اطراف شهر شنگال با هدف مرگ تدریجی انها، توسط گروه مذهبی و تندروداعش به معنای واقعی کلمه یک نسل کشی است(1). نشان دادن این جنایات  فجیع درشبکه های اجتماعی وتلویزیونی توسط گروه های تندرو مذهبی ،  واز طرفی مقید بودن این گروه ها به قرائت خاصی ازاسلام و تائید ضمنی این گروه ها درکشور های عربی  توسط  تعداد معدودی از وراث فکری میشل افلق و اعراب  سنی وملی گرا  ،شرایط خطرناکی را ایجاد نموده  ،و نشان از یک نا اگاهی عظیم در بین ملل منطقه و سوق دادن میانه روها ی مذهبی شیعه و سنی و سایر ادیان و اقلیتها به سوی افراطی گری و ایجاد یک جنگ مذهبی بویژه  بین دو گروه عمده  شیعه وسنی  دارد .این کشتارها ما را به یاد قتل عام و نسل کشی اکراد شمال عراق در جریان انفال بین سالهای 1983 تا 1992می اندازد با این تفاوت که کشتار های اخیر بیشتر جنبه مذهبی داشته ولی قتل عام اکراد در جریان انفال، بر مبنای شعارهای حزب بعث و پاناعربیسم نشات گرفته از ایدئولوژی حزب بعث بود.در جریان انفال ، ارتش بعثی  صدام ،به طور سیستماتیک هزاران مرد و پسربچه بین سنین 6 تا66 سال کرد را در روستاهای کردستان عراق به بهانه شرکت در میتینگ  سوار بر کامیونهای نظامی می کردند و انها را در بدترین شرایط به صحراهای نزدیک مرز عراق با عربستان و کویت منتقل و سپس در گورهای دسته جمعی تیرباران ویا زنده بگور می کردند و سپس زنان و دختران برجای مانده درروستاهارا در بدترین شرایط وادار به ترک روستا ها وخانه ها شان نموده و با اواره نمودن انها در شهرهای مختلف سعی در تبدیل این زنان و دختران به کارگران جنسی می نمودند . هر چند بسیاری از این زنان و دختران مرگ در بی خبری را به این وضعیت فلاکتبار ترجیح دادند ولی چه بسیارند در این بین ، شیر زنان سیاه پوشی  که تا به امروز با سنگینی بار این همه  ظلم ، ساخته، و با روحی در هم شکسته ،ولی با اراده ای پولادین در همان روستاها به زندگی ادامه می دهند و خانه و کاشانه شان را ترک نکردند و با به دست گرفتن سلاح در مقابل  زیاده خواهی هر فرقه و گروهی که  بخواهد ارامش بوجود امده در نواحی کرد نشین  را در هم شکند ، تا پای جان  می جنگند ومقاومت می نمایند تا ان جنایات دگر بار رخ ندهند. طبق بررسی های دقیق توسط سازمانهای مستقل و معتبر بین المللی حدود 180.000 نفرکه اکثر انها مرد و پسر بچه بودند ، درجریان نسل کشی انفال به قتل رسیده اند .نقطه اوج عملیات انفال ، حملهٔ شیمیایی به حلبچه بود  که به کشتار حلبچه یا جمعهٔ خونین نیز شناخته می‌شود. در 25 اسفند ۱۳۶۶ (16مارس 1988)حکومت بعث عراق شهر کرد نشین حلبچه را بمباران شیمیایی کرد. این بمباران بخشی از عملیات گسترده‌ای به‌نام عملیات انفال بود که بر ضد ساکنان مناطق کردنشین عراق انجام گرفت.در پی عملیات والفجر ۱۰ توسط ایران و تصرف بخش‌هایی از کردستان عراق در اواخر سال ۱۳۶۶ که منجر به استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی شد، صدام حسین به پسرعمویش علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد. پیش از حملات شیمیایی، شهر به‌مدت دو روز با بمب‌های متعارف بمباران شد. ظاهراً علی حسن المجید می‌خواسته شیشه ساختمان‌های شهر را بشکند، تا امکان مقاومت در مقابل گازهای سمی به حداقل برسد .در پی این حمله بیش از پنج هزار غیرنظامی و بی‌دفاع در یک نیمروز در این شهر جان باختند، و نزدیک به ۷۰۰۰ هزار تا ۱۰۰۰۰ هزار نفر را زخمی کرد که اکثراً از غیرنظامیان بودند؛ صدها تن دیگر بر اثر عواقب بیماری‌ها و نقص جسم در هنگام تولد در سال‌ها پس از حمله کشته شدند. حادثه‌ای که به صورت رسمی به عنوان نسل‌کشی مردم کرد شناخته شد و هنوز به عنوان بزرگترین حملهٔ شیمیایی مستقیم به یک منطقهٔ شهرنشین در تاریخ باقی‌مانده‌است. هیچکس فکر نمی کرد بعد سقوط صدام دگر بار ما شاهد این نوع کشتارها در عراق باشیم ، ولی عملا روز به روز بر ابعاد کشت و کشتارها در عراق اضافه شده ولی این بار علیرغم تضعیف گروه های ناسیونالیست افراطی عربی و بعثی درمنطقه و سطح جهان ، با پیدایش گروه های تند رو مذهبی  چون ، داعش در میان اهل سنت و گروه های تندرو مشابهی در میان شیعیان ، جای خالی انها را پر کرده اند،  انگار مردمان عراق بایستی هر لحظه منتظر و شاهد ، پایان زندگی خود و یا عزیزانشان باشند ،    ودر این میان چه بسیارند افراد الیت و روشنگر و ازاده که از سوی متعصبین شیعه و سنی  ویا ملی گرایان افراطی عرب و یا از سوی خود حکومتهای حاکم با جرمی ناشنا خته  تحت عنوان مخالف ، به قتل می رسندو با حذف این نخبگان ،جامعه را بیش از پیش در گرداب بی ثباتی و به سوی  سیر قهقرایی سوق می دهند . دیدن این قبیل صحنه ها که فردی اسلحه به دست تعدای انسان را با دست و پای بسته در حالی که سرشان را پائین انداخته اند و شخص مسلح به سر تک تک انها گلوله ای شلیک می کند ، ویا بریدن سر این بیچارگان در بند اسارت و اویزان نمودن این سر های بریده در معابر عمومی ،، وجدان هر انسان ازاده ای را به درد می اورد . کشتار اخیر ،ایزدیان ، در منطقه سنجاردرشمال عراق ،توسط گروه داعش از این دست است .اخر چرا ؟  واین چرا ، سوالی است به وسعت تاریخ ودر قبال تمام ان افرادی که بی مهابا  ،خون  انسانهای بی گناه  را میریزند.با توجه به اینکه دلیل عمده این قتل و کشتارها از سوی این گروه های تند رو مذهبی، اجرای دقیق قوانین ناب اسلامی مطرح می شود نه مسائل مربوط به ناسیونالیسم عربی، انسان ناخداگاه به یاد خلافت هار اموی در اوایل تاریخ اسلام،  بعد از فوت پیغمبر می افتد .   لذا توضیحی ولو تکراری برای بازگو نمودن یک سری واقعیتهای تاریخی در باب پیدایش اسلام ،و تاریخ اسلام  و اصولاجایگاه ایدئو لوژیک این گروه ها ی تندروی مذهبی ، درتاریخ اسلام ضروری است . ولی قبل از بررسی ومطالعه ساختاری  این موضوع ، دومسئله جدی را باید درنظر داشت  ، یکی واقعیات اجتماعی ان دوره(تفکر رایج دراوایل خلافت اسلامی) ودیگری منابع تحقیق.          . 1- واقعیت اجتماعی ان دوره: در طول قرون وسطی ، فرهنگ ملل عرب و دیگر کشورهای اشغال شده  از سوی مسلمانان از جمله ایران تحت تاثیر شدید تعالیم مذهبی و متافیزیکی  قرار داشت ، بطوری که عملا احکام مذهبی ،جانشین فلسفه گردید ، و تاریخ و ادبیات نیز تا حد تشریح و توصیف زندگی پیشوایان مذهبی و تعریف از  حکام و خلفای وقت تنزل کرد و تدریس علوم طبیعی و ریاضی ، متروک شد ...در این شرایط اندیشه، مجال ابرازوازادی شکفتن نداشت و ایدئولوژی وباورهای حاکم برجامعه ،بی شک، ایدئو لوژی و باورهای استعمارگران و ظالمان زمانه بود. به عبارتی فرهنگ غالب در ان دوره بر مبنای تعصبات مذهبی  جامعه ان دوره و تشویق ان از سوی  خلفا ونیزسیاست مسلمان سازی خلفا و جعل و تحریف سازندگان حدیث و روایت در جهت مصادره به مطلوب نمودن نگرش و طرز فکر مبارزین مخالف با حکام وقت  ، الوده بوده و شکل گرفته .2- منابع تحقیق : بیشتر منابع موجود ، برای اگاهی از اندیشه ها و جریانهای فکری،در اوایل شکل گیری خلافت اسلامی ،چه در مورد حاکمین فئودال وچه درمورد چهره های اصیل ، متفکرو انقلابی ملل تحت استیلای اسلام و در کل تاریخ اسلام ،  خیلی قابل اعتماد نیستند ، چون از یک طرف ، درچنین دوره ای،حکومتهای فئودال ، روشنفکر و نویسنده و مورخ خاص خود را پرورش می دادند و بوسیله این روشنفکران به توجیه و تشریع حکومت و قدرت سیاسی خود می پرداختند .بدیهی است که در تاریخ و ادبیات رسمی چنین دوره ای بسیاری ازازادمردان ومتفکران، زنازاده وراهزن ودیوانه ،،،! وخائنین به ملت ، تحت عناوین امیرالمومنین ، ظل الله ،، سلطان سریردین ،وخدایگان لقب،می گیرند،وازطرف دیگربسیاری ازمنابع نسبتاجدید با سیاستهای شرق شناسی تازه  استعمارگران غربی  ، که بر اساس اهداف و منافع  استعماریشان ، خاور شناس و شرق شناس هماهنگ با اهداف استعماریشان  تربیت می کردند، الوده  است. ! البته هستند منابع بی طرف و نیزمستشرقین بی طرف و منصفی  چون پتروشوفسکی که با تحقیقات علمی خود نظرات مستدل و قابل قبولی را ارائه داده اند ولی اساسا به منظور بررسی دقیق و بدور از تحریف و سند سازی ،داشتن منابع متعدد ومطالعه انها وازان مهمتروجود ذهنی ازادواگاه ومطلع ومنصف وبدورازهرنوع تعصب وغرض  بسیاربا اهمیت است.


واقعیت این است که مسلمانان در همان بدوتاریخ اسلام چونان داعشان امروزی ، به زور شمشیر بر همسایگان خود تاختند و انان را با زور و تهدید و قتل و کشتار ،وادار به پذیرش اسلام  نمودند  ، بعد ها ، دردوران خلافت هارامویان و بعدها  عباسیان ، مذهب رسمی اسلام و خلفا ( سنی )، نماینده منافع اشراف و فئودالها بودند وهرگونه مخالفت واعتراضی نسبت به نظام موجود، در لفافه ارتداد مذهبی و در کسوت نهضت هایی چون خرمدینان ، مقنع ئیان ،خوارج ، شیعیان ،قرمطیان وبعد ها حتی تصوف و عرفان اسلامی  و غیره بروز می کرد .یکی از مهمترین مسائل دینی و سیاسی در طول حکومتهای نخستین اسلامی ، مسئله امامت بود . در نخستین روزهای مرگ حضرت محمد  اختلافات و کشمکشهای شدیدی برای کسب قدرت سیاسی بین ابوبکر و عمر و عثمان ، از یک طرف و بین علی و پیروان او از طرف دیگر بوجود امد .در نتیجه مسلمانان به سه فرقه  متخاصم خوارج ، شیعیان و سنی ها تقسیم شدند .خوارج عقیده داشتند که خلیفه باید با رعایت شایسته سالاری  ، از بین شایسته ترین مسلمانان انتخاب شود . شیعیان امامت (خلافت)را از حقوق مسلم خاندان پیغمبر می دانستند .و سنی ها که طرفداران ابوبکر و عمر و عثمان ،بودند. این اختلاف برسر امامت و تعین خلیفه در طول 1400 سال تاریخ اسلام ، باعث جنگهای شدید و خونینی گردید ه، بطوریکه  بخاطر هیچ قائده دینی ،بقدر امامت (خلافت)در طول تاریخ ، کشت و کشتار و خون ریزی نشده است ،. در بررسی افکار و عقاید ایرانیان ، قبل از ظهور اسلام بخصوص در دوره اشکانیان و ساسانیان ، که از نظر جغرافیایی ، منطقه بسیار وسیعی از خاور میانه کنونی را در بر می گرفت  نشان از ان دارد که هیچگاه ، ان میزان قساوت و خون ریزی که بعد پیدایش اسلام در بین مسلمانان و نیز بین مسلمانان و  دیگر ائین ها بوجود امده ، در بین مذاهب و ائین های قبل از اسلام  از قبیل اشراقیون (2)، مانوی ها (3)و مزدکیان ، زرتشتیان ، بودائیان و.... وجود نداشته .بگونه ای که کشتار انجام شده توسط اعراب مسلمان درجریان فتح  ایران وسالیان  پس از ان ، از نظر حجم و میزان، با اعمال  اسکندر مقدونی و لشکریانش در زمان  فتح ایران ، اصلا  قابل مقایسه نیست . با توجه بهواقعیت اجتماعی ان دوره و منابع تحقیق موجود ،که قبلا توضیح داده شد ،لازم است برای توضیح بیشتر در رابطه باریشه یابی و علل بنیادی این همه خونریزی ، جزم اندیشی و دگماتیسم رایج بین خلفا در اوایل خلافت اسلامی،اشاره ای مختصر به نحوه پیدایش ،دیدگاه و شکل مبارزاتی انچه به عنوان ایدئولوژی اسلام می شناسیم، بنمائیم .از انجا که تحقیق و بررسی هرنوع تحول اجتماعی تاریخی قائم به فرد یا افراد مختلف مستلزم بررسی سه مولفه  (1) نوع مقوله فکری یا به عبارتی ایدئولوژی ، (2)شخصیت  (3)شکل مبارزاتی فرد یا افراد  با تکیه بر یک فلسفه علمی وتاریخی است . گسترش و دوام هرنوع ایدئولوژی ویا مقوله فکری چه مذهبی چه غیرمذهبی دریک جامعه ،با شرایط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی ان جامعه ارتباط مستقیم دارد و شناخت واقعی مقوله های فکری و فرهنگی هر قوم ، تنها در پرتو شناسائی و بررسی علمی شرایط تاریخی واقتصادی،اجتماعی ان قوم میسراست .وبدین سان میتوان گفت ،هر شخصیت تاریخی نیز محصول یک روند تاریخی ،اجتماعی است که درجریان درک ارزشهای اجتماعی ان جامعه توسط فرد حادث می شود ، شکل می گیرد و قوام می یابد وبرای پاسخ دادن به یک ضرورت عینی واجتماعی به میدان کشیده می شود.شکل مبارزات تاریخی را نیز در اکثر موارد شعورسیاسی وعقیدتی(ایدئولوژی)یک جمعیت چه خردگرا ولائیک وچه مذهبی، بسته به تکامل انها در سیستم لائیک یاعقاید دینی تعیین می کند.با توجه به این سه مولفه میتوان توضیح جامعتری در ارتباط با نحوه پیدایش وشکل گیری وگسترش و شکل مبارزاتی ایدئولژی اسلامی ونیز تعامل ان با دیگرجوامع تحت کنترلش دراوایل شکل گیری ان را درچها ربخش زیر بطورمختصر بررسی نمود .  الف ) ریشه باورهای مذهبی : بی شک ، سومریان ، قدیمی ترین قوم ها شناخته می شوند ، این باور که چرا سومریان را نخستین قوم شکل یافته می‌خوانند چند علت دارد.ابتدایی‌ترین و برترین آثار کشاورزی که نشانه زندگی اجتماعی آنان است، ابزار سازی ودانش استفاده از فلزات، خط و نوشته که مهم‌ترین اختراع بشری است(خط سومریان میخی بوده و حدود ۴۵۰۰_۵۰۰۰ سال قدمت دارد.)و وجود شهرهای مستقل. باستان‌شناسان براین باورند که سومریان دارای دین پگانی وچندخدایی بوده اند.( پاگانی یا پگانی به مجموعهٔ ادیان غیر ابراهیمی و یا چند خدایی دوران باستان گفته می‌شود. این ادیان هنگام ظهور مسیحیت در اورشلیم و گسترش آن در غرب و سرزمینهای تابع روم، بسیار شایع و متداول بوده و به‌این ترتیب رقیبی جدی و سرسخت برای مسیحیت محسوب می‌شدند. از اینرو کلمه پاگان برای مسیحیان، هم‌معنی کافر یا مشرک یا کسی است که از دین دور شده است ) علاوه بر خدایگان مجزایی که مختص هر شهر سومری بوده‌است سه رب‌النوع مشترک نیزداشته‌اند: 1) آنو – فرمانروای آسمانها 2) بئل – خدای زمین 3) اِآ – خدای دره عمیق ..خدایان مذکور الهه روح‌های پاک ونجیب بودند وسومریان برای در امان ماندن از ارواح خبیث، دعفریت و دیو قربانی نموده و نذرونیاز می‌کردند. به بیان دیگر ایشان به مثابه تعلیمات پسین دین زرتشت به دو نیروی خیر وشر اعتقاد داشتند، آنها به روح و غلبه نهایی خیر بر شر اعتقاد داشته و برای در امان ماندن از شر، قربانی می‌کردند. بعضی از خدایان دارای همسر بودند و بسیاری از رب‌النوع‌ها نیز دارای پدری از جنس خدا بودنداز نظر سومریان، خداوندان نیز چون انسان دارای غضب، شهوت، سنگ دلی، عشق، نفرت و سایر صفات بودند و خادمان دینی سومری نیز ارج و قرب فراوانی دربین  توده‌های مردم داشتند.به عبارتی سلاح عقیدتی انسان دردوره های نخستین ، خیلی پیشتر از پیدایش ادیان ابراهیمی( یهودیت، مسیحیت ،اسلام ،..... )،  نگرش اسطوره ای ، بود و جوهر جهان بینی اسطوره ای ، پذیرش دخالت انسان در روند های طبیعی و اجتماعی است ،انسان در جهان بینی اساطیری برعکس انسان در نگرش مذهبی ، موجودی است پویا که برای گسترش اندیشه و بهبود زندگی خویش حتی با خدایگان  مبارزه می کندهر چند فرجام این مبارزه شاید شکست باشد ، اما جوهر مبارزه به او هستی و هویتی دیگر می دهد .در واقع انسان خدائی ، فصل مشترک تمام بینش های اسطوره ای است که می تواند در فراخنای وسیع استعدادها و قابلیتها ، بر همه چیز مسلط شود.به عنوان مثال در افسانه ، گیلگمیش(4) ، شخصیت اسطوره‌ای زیودسورا که به (زی-اود-سورا، اُتناپیشتیم، پارناپیشتیم و زیسوتروس) هم معروف است، کهن الگوی نوح پیغمبر در ادیان ابراهیمی به شمار می‌آید و در افسانه گیلگمش پدر انسان خوانده شده است.(5) براساس اسطوره هایِ سومری خداوند دردیلمون زندگی جاوید را به اتناپیشتیم بخشید.بر همین اساس میتوان گفت،چه دربین ادیان ایرانی قبل و بعداسلام  (مزدیسنا ، مانوی ، مزدکی ،مهرپرستی ،اهل حق ،ایزدی ، بابیه که خود شامل ازلی و بهائی است)و چه در بین ادیان ابراهیمی،  به نظر می رسد مایه های اساطیری، جوهر بنیادی اکثر انها و بخصوص مذاهب فئودالی بوده که بر حسب شرایط تاریخی و اقتصادی  اجتماعی ،تغییر شکل داده و منطبق با شرایط نوین گشته اند .بی گمان دراین گذرگاه ،عناصر جدید فراوانی وارد گشته اند که مفهوم بنیادی واغازین را تحت الشعاع قرار داده اند . بعبارتی مذهب در عین اینکه از اسطوره سود می جوید ، به تمامی اسطوره نیست ،چرا که مذهب بیشتر بر مایه های متافیزیکی که خاص انسان فئودالی است تکیه دارد .  خدای مذهب ارتباط بسیار دور تاریخی با خدای اسطوره دارد.       .      ب) مذهب در جزیره العرب و پیدایش امپراطوری اسلامی  : درمیان اعراب ساکن در شبه جزیره عربستان  قبل  از ظهور اسلام ، بخاطر وجود مناسبات تولید برده داری و شبانی و یک اقتصاد منزوی ،و بسته و نهایتا کمبود برخورد افکار و فرهنگها ، علم وکتابت نمی توانست بالنده و شکوفا گردد (برعکس ایران و شرایطی که منجر به ظهور مانی و مزدک در ایران شد )، لذا وجود انسانهای فرهیخته و صاحب فکر براحتی می توانستند  این مردمان را تحت تاثیر قرار دهند . پس از قتل مانی و کشتار مزدکیان در زمان انوشیروان، (مزدکیان معتقد به اشتراک اموال و عدالت اجتماعی بودند یعنی سیاست اقتصادی –اجتماعی توده ای مبتنی بر اصل مساوات و اشتراک اموال   ) ، عده کثیری از مانوی ها و مزدکیان ، به چین و بین النحرین و شمال افریقا و نیز شبه جزیره عربستان گریختند  و به انتشار افکار و عقاید خود پرداختند و عقاید مردمان  این سرزمینها ، بخصوص "جزیره العرب" را تحت تاثیر قرار دادند .اصولا در طول تاریخ ساکنین جزیره العرب ایران را به عنوان مرکز علم و دانش و دارای حکومتهای پیشرفته می دانسته اند .تاسیس دانشگاه جندی شاپور و شهرت ان بواسطه خدمات پزشکی پزشکان فارغ التحصیل ان در زمان ساسانیان انعکاس وسیعی در بین اعراب داشت . اینکه اعراب شبه جزیره عربستان حتی خود حضرت محمد ، ایرانیان را  به عنوان ملتی فاضل و دانشمند می شناختند و به کرات بدان تاکید نموده اند خود موید همین مطلب است .پس براستی بیربط نخواهد بود اگر بگوئیم ،  تلفیقی از همین تاثیرات فکری، و نیز اشنایی  نسبی با ادیان مسیحی و یهود  ، با توجه به شرایط اجتماعی وسوابق  مایه های اساطیری ،و نیز  با توجه به نیازهای فرهنگی و شرایط اجتماعی ان دوره ،سبب ایجاد امواج قدرتمند اجتماعی نیاز به تغییر، ودر نهایت پیدایش پیشوایانی جدید  گردید.! لذا منطقی است اگربگوئیم برایند نهائی مجموعه این مسائل ،می تواند انگیزه وسرچشمه تحولات عظیم ازجمله پیدایش و ظهوراسلام درجزیره العرب باشد .بویژه زمانی که متوجه شویم ،که اعراب پس از ظهور اسلام نیز، به دلایلی که ذیلا گفته خواهد شد ،چندان به خط و کتابت علم و دانش توجهی نداشته وهمین مسئله مانع تحول و تکامل فرهنگی و توسعه جزم اندیشی و دگماتیسم اعراب پس از قبول اسلام شد و نهایتا اعراب پس از قبول اسلام  تمام سعی خود را معطوف حفظ و نگه داری وگسترش امپراتوری تازه تاسیس خود به هرروش ممکن واستفاده ابزاری از دین ، درراستای همین اهداف ، نمودند . ج)  علل توسعه جزم اندیشی و دگماتیسم اعراب پس از قبول اسلام : از جمله عواملی که مانع تحول و تکامل فرهنگی و توسعه جزم اندیشی و دگماتیسم اعراب پس از قبول اسلام شد می توان به موارد زیر اشاره کرد . (1) اطاعت کور کورانه از پیشوای مذهبی (هیرارشی فکری و عقیدتی )در اسلام موجب شد تا اعراب پس از قبول اسلام نیز(2)هیچ چیز بجز قران را لایق خواندن ندانند و به اثار علمی و ذخایر فرهنگ بشری به دیده عناد و دشمنی بنگرند .اعراب با الهام از گفته های حضرت محمد تصور می کردند که علوم اولین و اخرین در قران مندرج است  وبجز قران کتب و فرهنگهای دیگر را برسمیت نشناسند (لا رطب و لا یا بس الا فی کتاب مبین , - هیچ تر و خشکی نیست که در قران نباشد – سوره انعام –ایه 59) .(3) سیاست پرهیز از کافران (غیر مسلمانان ) که در سراسر قران بر ان تاکید می شود ، علت دیگری بود تا اعراب مسلمان از معاشرت و برخورد با اقوام و اندیشه های دیگر ، خودداری کنند ،ودر نتیجه از تحول و تکامل فرهنگی ، محروم بمانند .تمامی خلفای صدر اسلام و حتی خود پیامبر مانع ان می شدند که اثار علمی و فلسفی ملت های متمدن همسایه شبه جزیره عربستان ، به عربی ترجمه شود و در دسترس مردم مسلمان قرار گیرد  تا نکند عقاید مذهبی اعراب ، سست و متزلزل گردد .! به همین خاطر اعراب پس از حمله به کشور های متمدن و اشغال انها ، بی درنگ به سوختن و نابود کردن ذخایر علمی و فرهنگی ملل مغلوب می پرداختند .مثلا هنگامیکه *عمربن العاص* مصر را تصرف کرد و راجع به کتابهای گران بهای اسکندریه از *عمر* کسب تکلیف نمود . عمر جواب نوشت که : اگر در انها مطالبی موافق کتاب خداست ،با وجود ان کتاب (قران)از انها استغنا حاصل است ، واگر در انها چیزی برخلاف کتاب خداست ، حاجتی برانها نیست ، پس به نابود کردن ان کتاب ها اقدام کن .. به محض وصول این دستور ،عمربن  العاص، محصول تمدن و فرهنگ چند هزار ساله یک ملت باستانی را به *تون*حمام ها افکند ان چنانکه مدت 6 ماه حمام های مصر از سوختن این کتابها گرم می شد .پس از فتح ایران نیز *سعد بن ابی وقاص*درمورد کتابها و تالیفات کتابخانه های ایران از عمر دستور خواست و عمر به او نوشت *انها را در اب افکن*چون عمر معتقد بود که با وجود قران ، مسلمین را به هیچ کتاب دیگری احتیاج نیست . این تفکر بی شک سیاست عملی خلفای اینده اسلام  را نیز تعیین می کرد. (و جالب اینجاست که پس از گذشت 1400 سال باز رد پای این حرکات و منویات ازجمله  حذف دگر اندیشان و ممانعت از نشروارائه  افکار نورا در عملکرد گروه های تندرو فعلی در عراق و سوریه و افغانستان و حتی خود ایران  به عینیت می توان دید).  ودرنهایت (4) مسئله ارائه تئوری ، سرنوشت مقدر و تبلیغ ان از سوی روحانیون فئودال بود . فئو دالیسم نو پای عرب ، که قدرت خود را از طریق بهره کشی های اقتصادی و تسلط سیاسی برتوده های زحمت کش ،تحکیم وتقویت می کرد بوسیله نهادهای حقوقی ومذهبی اسلام ، به توجیه ومشروعیت قدرت خود می پر داخت .پاسداران دین و دولت (مانند کلیسای قرون وسطی و دوران انکیزیسیون)متفکران و ازاد اندیشان را که بیان گر افکار مترقی بودند ، بی رحمانه مورد ازار و تعقیب و کشتار قرار می دادند .علما و روحانیون فئودال با توسل به سرنوشت مقدر به توجیه تضاد های طبقاتی حاکم برجامعه می پرداختند .وبا وعده بهشت (به عنوان پاداشی در برابرعذاب دنیوی ) وتبلیغ صبر در برابرفقرو بیچارگی ، توده های رنجبررا از مبارزه مثبت و مستقیم برعلیه اربابها ، باز می داشتند .در نظام فلسفی اسلام ،انسان از اغاز تولد تا لحظه مرگ ،مهر یک سرنوشت مقدر و محتوم را بر پیشانی دارد. قران در ایه های فراوان ،این عقیده به تقدیر را تاکید و تبلیغ می کند ،(هیچ مصیبتی درزمین یا درنفوس شما ،بشما نمیرسد ، مگر قبل ازاینکه انراظاهر کنیم ،درکتابی ثبت شده ، واین برای خدا اسان است .سوره حدید ، ایه 22)ویا (خدا هرکس را بخواهد گمراه وهرکس را بخواهد هدایت می کند . سوره ابراهیم ایه 4).توده های رنجبر و زحمتکش (که مسلمانان واقعی هستند ) باید به این جبرو تقدیرتسلیم شوند ، زیرا ایمان واقعی در اسلام ، با تسلیم مطلق به اراده و حاکمیت خداوند ، اغاز می شود .و کدام دین می تواند بهترازدین کسی باشد که اودرمقابل اراده خدا ، سرتسلیم خم کرده است .تبلیغ و تاکید *سرنوشت مقدر* باعث شد تا خلفا به قدرت سیاسی خود جنبه الهی  بخشیده و هر گونه مخالفت را تحت عنوان ارتداد و الحاد ، سرکوب نموده و تبلیغ و تاکید بیشتری درجهت دین و دین داری دربین قاطبه ملت بنمایند. د) برخورد دگر اندیشان و ازادگان با جزم اندیشی اسلامی :  درمقابل این نگرش تعصب امیز حاکمان فئودال ، نیک مردان و مبارزین  وازاد اندیشانی بودند  که به شکل دیگری به زندگی می نگریستند.به عبارت دیگر تسلط اندیشه های ایده الیستی و دینی بر فرهنگ ملل اسلامی به معنای فقدان جریان های فکری مترقی و مادی نبود  و از انجا که بعد از پیدایش اسلام ، تفکر مادی در کنار عقاید ایده الیستی  رشد و قوام یافت،  دوران اسلامی را می توان دوران مبارزات  شدید ایدئولوژیها نامید .مثلا بعد از کشتار مزدکیان توسط انوشیروان ، اندیشه مزدکی نه تنها از بین نرفت بلکه پرچمدار عقیدتی و ایدئولوژیکی بسیاری از شورش ها و قیام ها حتی بعد از ظهور اسلام گردید  به طوری که پس از حمله اعراب ،   افرادی را که با تفکر مادی و عقاید الهادی از پذیرفتن اسلام خود داری  و خدا و بهشت و دیگر مقوله های غیر علمی و متا فیزیکی را انکار می کردند ، زندیق ، یا زندقی ، می گفتند( زند ، نام کتاب مزدک در تاویل و تفسیر کتاب اوستا است که با اعتراض موبدان زرتشتی روبرو گشت ). اصولادر طول تاریخ ، علم و روشنگری و دانایی همیشه در جهت برکندن بنیاد جزم اندیشی و دگماتیسم حرکت کرده،و ، اصولا دانشهای طبیعی ،اندیشه ازاد و رویکرد عقلانی ودلبستگی به این جهان و زندگی این جهانی را در دامان خود پرورش می دهند.  در قرون دوم و سوم هجری بخصوص در دوره عباسیان  نیز ، ترقی و توسعه تجارت و صنعت ،    ترقی و تکامل علوم طبیعی، چون فیزیک، شیمی ، ریاضیات ، طب و بخصوص ستاره شناسی و جغرافیا (که برای توسعه بازرگانی سودمند بودند ) را به همراه داشت.طبیعت برای پیشه وران و صنعت گران نوپا ، مجموعه ای از مواد خام و سر چشمه اصلی تولید و ثروت بشمار می رفت ،. انها بنا بر خصلت طبقاتی خود رویکردی این جهانی و عقلانی نسبت به هستی داشته،و بی شک این رویکرد عقلانی و این جهانی ، با جهان بینی مذهبی و تئولوژیکی حاکم بر جامعه ، عمیقا در  تضاد بوده ،پس می توان مبارزه این گروه  با حکومت فئودالی و دین فئودالی را توجیه نمود ،چون  ،هم از نظر اقتصادی و سیاسی (به دلیل انحصار منابع توسط حکومت فئودالی  به منظور سلطه و قیمومیت بیشترروی طبقه صنعتگر و پیشه ور  )و هم از نظر فکری و فلسفی(چون دین فئودالی شناخت واقعی طبیعت و دلبستگی به زندگی این جهانی را نفی می کرد ) با انها در تضاد بودند  (مشابه اروپا و پیدایش رنسانس ). مثلا در قران امده ،(بدانید که زندگانی این دنیا ، متاعی کم ارزش است و جهان اخرت برای پرهیز کاران ، بسیار بهتر است ، سوره نسا، ایه 77) .بر همین اساس ، می توان گفت که سازمانهای پیشه وری از همان اغاز پیدایش خود با فرقه های مختلف الحاد ، تماس نزدیک داشته اند .وجه مشترک اکثر فرق الحادی را می توان در این جمله خلاصه کرد که، تنها خرد ازاد می تواند پدید اورنده فضیلت واقعی  باشد . حاکمیت با زور و شمشیر خلفای اسلامی ،علاوه بر ایجاد مخالفت های فراوان در بین اقشار مختلف و کشت و کشتار های مربوط به ان ،، سبب ایجاد نوعی جدید از فرهنگ اعتراضی موصوف به تصوف نیز  گردید . (5).سلسله ساسانیان به عنوان اخرین سلسله پادشاهی ایرانی، قبل از  ورود اسلام به ایران،  تاثیر شگرفی بر فرهنگ وتمدن ایران گذاشت و اصولا این باور و این دید ایرانشهری یا منش ایرانشهری یا ایرانی از دوره ساسانی سرچشمه گرفته‌است... ساسانیان اولین سلسله‌ای در ایران هستند که ایده ایرانشهر را به عنوان یک ایده سیاسی و هویت فرهنگی ایرانیان برپا می‌کنند. مهمترین میراث ساسانیان این است که ما اکنون ۱۸۰۰ سال است با این ایده زندگی می‌کنیم. ما پیدایش این ایده را مدیون ساسانیان هستیم این دستگاه، فرهنگی پربار در زمینه سیاست و کشورداری، اخلاق، رابطه‌های سالم اجتماعی و هنر به وجود آورد، که پس از نابودی و ویرانیِ سیاسی‌اش، اثرهای خود را در نسل‌های پسین و فرهنگ دیگر همسایگان، به روشنی نشان داد .در نهایت می توان گفت که ، برخلاف تصور و پندار اشخاصی چون دکتر علی شریعتی که می فرمایند ایران از طریق اسلام با فرهنگهای بزرگ یونانی و سریانی و اسکندرانی و اسرائیلی و رومی تماس یافت ! باید گفت تمدن اسلامی ، محصول فکر قوم عرب و تفکر اسلامی نیست ،هر چند بسیاری از بلاد تحت استیلای اسلام مجبور به قبول اسلام وتکلم و کتابت ، به زبان عربی بودند!  بلکه این تمدن و فرهنگ که به اشتباه به تمدن اسلامی شهرت یافته ! ، نتیجه تداوم کنش های فرهنگی، تماس طولانی واقتباس و امتزاج باورها و عقاید ساکنین واقعی این سرزمینها در طول بیش از هزار سال از زمان مادها و هخامنشیان وسلوکیان ،و سپس اشکانیان و ساسانیان بوده  ودر واقع، دست اورد تمدنهای چند هزار ساله ،ایرانی ،یونانی ، سریانی ، مصری ، هندی ، چینی ، رومی ، کلدانی ،وعبری است.  که  پس از حمله اعراب مسلمان ،ابتدا با زور شمشیر بر اکثر انها تفوق یافتند و زبان عربی و دین اسلام را به زوربه انها تحمیل نمودند ، ولی بعدها اعراب  به مرور تحت تاثیر باور ها و دست اورد های علمی ، فرهنگی ، و فلسفی چند هزار ساله  این ملل قرار گرفته و در طی پنج قرن چهره های درخشانی در زمینه های گوناگون بوجود اورده و علوم نظری و عملی را تکامل و توسعه فراوان بخشیدند  به طوری که تاثیر این دست اورد ها  بر فرهنگ بیزانس و تاثیرات فروپاشی امپراتوری روم شرقی  بر فرهنگ اروپا از جمله پیدایش  رنسانس و شروع دوران نوزائی اروپا  ، کتمان ناپذیر است ومسلمانان  بعد ها در نقاط دور دستی چون  اسپانیا و هند اثاری بیاد ماندنی از خود برجا نهادند  .به عبارتی ، سیر فلسفه اسلامی درتمام دوره زندگی خود ، عبارت ازاخذ واقتباس بوده نه ابتکار اعراب و ایدئولوژی اسلام، در واقع این ذهن پرسشگر اقوام و وجود ائین های گوناگون ایران زمین بود که پس از استیلای اسلام بر ایران ،به مرور به اسلام ابرو بخشیدند، لذا بیربط نخواهد بود اگر بگوئیم ،فلسفه اسلام عمدتا ازایران برخاسته است، چون ایران زمان ساسانی دربرگیرنده بسیاری ازاقوام با زبانها وائینهای مختلف وهمزیست درکنار یکدیگر بود، نمونه بارزان پیدایش مکتب معتزله درقرون دوم و سوم وچهارم هجری است که پیروان ان معتقد بودند انسان دررفتارو کردار خود کاملا ازاد و مختاراست وتنها درپرتوعقل و نیروی خرد می تواند به حقایق امور پی برد ان هم قرنها قبل ازظهور فیلسوفانی چون ،دکارت و کانت ، دراروپا ،درواقع این مکتب می کوشید تا به عقل و فلسفه تکیه کند .وازنظرانان روح سنخ لطیفی ازماده است. ازجمله پرچم داران این نوع تفکر می توان ازابن مقفع ابن فارس مترجم  کلیله و دمنه نام برد،که به دستورمنصورخلیفه عباسی زنده زنده در اتش سوزانده شد .و نیز زکریای رازی ، که معتقد بود ، بی تکیه گاهی اقتصادی واجتماعی ، نداشتن امنیت جسمی و روحی ، ودر نتیجه ترس وتردید از اینده وعدم اگاهی ازعلت پدیده ها ، انسان را به سوی خدا می کشاند .واعتقاد مردم به ادیان و اطاعت از پیشوایان مذهبی را ، تنها ناشی ازترس وعادت ، می دانست .و معتقد بود که دین ، نماینده جهان بینی و تفکری است که از نادانی اغاز و به تاریک اندیشی منتهی می گردد و کتب اسمانی راخالی از ارزش و اعتبار می دانست و نیز ابن راوندی که می گفت ، تا من هستم مرگ نیست ، وهنگامی که مرگ امد من نیستم .که با این سخن، وی برافسانه جاودان بودن روح خط بطلان می کشد.در مقابل معتزله ، اشاعره و پیدایش علم کلام را داریم (فلسفه مبتنی براستنتاجات خالص ظاهری منطقی، فلسفه ای که هدف ان توجیه و تائید تعلیمات دین حاکم بر جامعه، از لحاظ نظری است) که درواقع بازتاب فرهنگی تکامل جامعه فئودالی درقرن سوم هجری و سخنگوی الهیات و اصول لایتغییردین فئودالی حاکم بر جامعه بود.از نظراشاعره و پیشوایان ورهبران مذهبی ، منطق عقلی راه به الهاد می برد ومعتقدند که عقل نمیتواند به حقایق ایمان پی ببردزیراایمان بالاترازعقل است ومی بایست با ایمان محکم به جستجوی عقل پرداخت (امام محمد غزالی).


نتیجه : هدف از این توضیحات بیشتر تاکید بر این نکته است که حرکات سیاسی مذهب بنیاد، نظیر انچه که ما درافغانستان ، عراق ، سوریه ، سودان ، نیجریه و........تحت عناوین ،القاعده ، بوکوحرام ، الشباب ، داعش و ...... می بینیم بیشتردرجهت تحمیق مردم واستثماربهترانها ،بخصوص درمیان مردمان بیسواد و کم سواد بوده و درجهت منافع گروهی خاص می باشد ان هم درعصری که تاثیرات * خرد * برزندگی بشر چنان مثبت و درخور توجه است  که بندرت میتوان چنین نقشی را برای مذهب درنظر گرفت.اری پهنه عقل فضای عدالت جوئی وفرزانگی است و پهنه الهیات عرصه پرهیزگاری واطاعت است.و براستی تنها خرد ازاد میتواند پدید اورنده فضیلت واقعی باشد.وچه خوش گفت حکیم طوس:توانا بود هر که دانا بود ، زدانش دل پیر برنا بود.


نویسنده : سید صلاح الدین ایوبیان  .


 


(1)کیش ایزدیان،خیلی پیشتر از پیدایش  اسلام در مناطق کرد نشین شمال عراق  ، وجود داشته‌ و ادیان زرتشتی و مانوی وعقاید مهرپرستانه بر آن تأثیر داشته ‌وبعدها تأثیراتی از دین یهود و فرقهٔ «نسطوری» و عقاید صوفیه (پس از اسلام) نیز در منابع برشمرده شده‌اند. آنها مانند زرتشتیان به آئین دوگرایی (ثنویت)، مانند کلیمیان به قربانی و نذورات، مانند مسیحیان به غسل تعمید و مراسم عشای ربانی و مانند مسلمانان به سنت ختنه معتقدند. ایزدی‌ها همواره جمعی بسته بوده‌ ،و بیگانگان را به میان خود راه نمی‌دهند و اعتقادات خود را از دیگران مخفی نگه می‌دارند ،وخود را قومی برگزیده می‌دانند،. این وضعیت سبب شده  همسایگان مسلمان و مسیحی‌شان آنان را با نام «شیطان‌پرست» بشناسند، عنوانی که ایزدی‌ها برای خود نمی‌پسندند.اما شاید همین نگاه به ایزیدیان، آنان را آماج حمله مسلمانان تندرویی کرده باشد که ریختن خون «کفار» را مباح می‌دانند آن هم کفاری که شیطان، دشمن اصلی بشریت را می‌پرستند.از دید مورخان ادیان، شیطان‌پرستی برچسبی است که پیروان ادیان جدیدتر به کسانی که همچنان به ادیان قدیمی‌تر باور داشتند، می‌زدند و خدایان آنان را شیطان و منشأ شر خطاب می‌کردندهمان‌گونه که مسیحیان اروپا در مورد اروپاییانی که به باورهای پیشین خود باقی‌مانده بودند چنین کردند.  عده ای این ائین  را در شمار دیگر فرقه‌هایی طبقه‌بندی کرداند که پس از اسلام، توسط صوفیان مسلمان( شیخ عدی بن مسافر، صوفی قرن ششم هجری) ، به نیت احیای سنت‌های پیشینیان و با انگیزه حفظ و بازیافت هویت تاریخی و ایرانیشان  در نقاط مختلف خاورمیانه زاییده شدند و رشد کردند می دانند


(2) فلسفه رایج در بین ایرانیان باستان ، فلسفه اشراق  بوده که بر اساس ان (نور)اصل حقیقت است و جهان محسوس تحت سلطه جهانی نورانی و ملکوتی قرارگرفته است .و بر اساس ان به توضیح مسائل و مقوله های کلی جهان و کشف روابط موجودات می پر داختند شاید بی جا نباشد اشاره به این مسئله که نشان خورشید در پرچم برخی کشور ها از جمله ایران و کردستان عراق به نوعی اشاره به همین مقوله و نزدیکی الگوهای فکری دو ملت باستانی  پارسی و کرد  دارد .


(3) در دوران سلطنت شاپور اول مانی ادعای پیامبری و مذهبی تازه آورد که از اختلاط سایر ادیان و مذاهب فراهم ساخته شده و در شرق و غرب دنیای آنروز گسترش یافت. مانی بزرگ زاده‌ای از اشکانیان بود پدرش فاتک از مردم همدان بود. وی در سال ۲۱۵ در یکی از روستاهای نزدیک بابِل به دنیا آمد. وی در کودکی به کسب دانش و فلسفه پرداخت و سپس ادیان زرتشتی، عیسوی، بودایی و یونانی را مورد مطالعه قرار داد و در بیست و چهار سالگی ادّعای پیامبری کرد و سپس به وسیلهٔ «پیروز» برادر شاپور یکم که دین او را پذیرفته بود به دربار راه یافت و کتاب خود «شاپورگان» را به شاپور تقدیم داشت. شاپور دین مانی را پذیرفت و مانی را در ترویج آن دین آزاد گذاشت، مانی به هندوستان و چین سفر و دوباره به ایران بازگشت، در دوران پادشاهی بهرام یکم مؤبدان زرتشتی از پیشرفت دین مانی بیمناک شده شاه را بر آن داشتند که بین آن‌ها و مانی مناظره‌ای ترتیب دهند، مانی در این مذاکره شکست خورده به دستور بهرام به زندان افکنده می‌شود و زیر شکنجه جان می‌دهد و یا به روایتی دیگر زنده زنده پوست کنده و پوستش را از کاه انباشته و بالای دروازهٔ گندی‌شاپور آویزان می‌شود و از آن هنگام آن دروازه باب مانی خوانده می‌شود (۲۷۶ میلادی). فلسفه مانی ، که در سال 240میلادی ظهور کرد در حقیقت یک فلسفه التقاطی از ائین زرتشتی ، مسیحیت ، تعلیمات بودا ، و افکار اشراقیون  ایران بشمار می رود .*مانی* روشنائی(روح)را از تاریکی(ماده) جدا می دانست و برای ان وجودی مستقل و مجزا قائل بود . او جنبه های مادی و طبیعی  زندگی را "اهریمنی"و جنبه های روحانی انرا "اهورائی"می پنداشت و معتقد بود که روح "در ظلمات "ماده"محبوس است و پیوسته می کوشد تا از زندان ماده خلاصی یابد و خود را به سرزمین جاودانی نور (فنا و نیروانا) برساند .مانی با چنین برداشتی از "روح"و"ماده"در مورد انسان ، عقیده داشت که هر قدر جسم ضعیف شود ، روح نیرومند می گردد، بنابراین به عقیده او ، مقصود از زندگانی بشر اینست که انسان در رهائی نور (که در او محبوس است) بکوشد و انرا از ظلمت اهریمنی (که ماده می باشد)ازاد سازد و فریب لذتهای دور از حقیقت را که ساخته و پرداخته اهریمن است ، نخورد .بر این اساس انچه در دنیا برای نفس حیوانی عزیز و لذیذ است ، در حقیقت بی مقدار و زشت است ، لذا  زناشوئی، توالد، تناسل ،ثروت،و....دامی است که نفس اهریمنی می خواهد نور را در ان مقید نگاه دارد و مانع از رهایی ان گردد.


(4) خلاصهٔ حماسه بر اساس نسخهٔ مرجع اکدی نقش برجستهٔ گیلگمش موجود در موزهٔ لوور:اهالی اوروک به درگاه خدایان شکایت زورگویی گیلگمش را می‌برند. خدایان به ارورو می‌گویند که مردی زورمند بیافریند تا با گیلگمش مبارزه کند و اوروک در آسایش باشد. ارورو انکیدو را از خاک می‌آفریند. انکیدو در دشت‌ها با حیوانات زندگی می‌کند. یک صیاد که انکیدو دام‌هایش را می‌رماند، راهبهٔ شادی را به دشت می‌آورد تا انکیدو را از این کار بازدارد. انکیدو با او معاشقه می‌کند.راهبهٔ شادی انکیدو را به نزد چوپانان می‌برد. مردی از آنجا گذر می‌کند و زورگویی‌های گیلگمش را برای انکیدو شرح می‌دهد. انکیدو خشمگین به اوروک می‌رود و با گیلگمش مبارزه می‌کند. گیلگمش پشتش را می‌خواباند و او را دوست خود می‌خواند. سپس به او می‌گوید که به همراهی هم، به جنگ هومبه به، دیو جنگل سدر خدایان بروند.پیرسالان به گیلگمش نصیحت‌هایی برای این سفرش می‌کنند. نین سون، مادر گیلگمش برای او دعا می‌کند و از انکیدو می‌خواهد که از پسرش محافظت کند.گیلگمش و انکیدو به سوی جنگل سدر خدایان به راه می‌افتند. گیلگمش پنج خواب می‌بیند و انکیدو آن‌ها را به پیروزی تعبیر می‌کند. وقتی به آستانهٔ جنگل سدر می‌رسند، انکیدو هراسان می‌شود و گیلگمش او را دلداری می‌دهد و وارد جنگل می‌شوند.با هومبه به مبارزه می‌کنند و گیلگمش با سه ضربه سرش را جدا می‌کند و سپس درختان جنگل سدر را می‌کوبند و می‌کَنند. ایشتر به گیلگمش می‌گوید که معشوق او باشد، ولی گیلگمش عشق او را نمی‌پذیرد. ایشتر نر گاو آسمانی را در اوروک رها می‌کند. نر گاو به ویرانی اوروک می‌پردازد و انکیدو و گیلگمش با هم او را می‌کشند. سپس انکیدو خوابی می‌بیند و برای گیلگمش تعریف می‌کند. انکیدو خواب دیده که خدایان برای مجازات گناهان گیلگمش و انکیدو (کشتن هومبه به، نابود کردن جنگل سدر و کشتن نرگاو آسمانی) تصمیم گرفته‌اند که انکیدو باید بمیرد. انکیدو صیاد و راهبهٔ شادی را که او را از زندگی در دشت به در آورده‌اند، نفرین می‌کند. انکیدو بار دوم خواب می‌بیند که مردی او را به دنیای زیرین می‌برد و گیلگمش او را یاری نمی‌کند. انکیدو دوازده روز در بستر بیماری می‌افتد. انکیدو می‌میرد و گیلگمش بر مرگش مویه می‌کند و دستور می‌دهد تندیسی از او بسازند . گیلگمش اندوهگین از مرگ انکیدو، راهی جایگاه اوته نه پیشتیم (تنها انسانی که توانسته به جاودانگی برسد) می‌شود تا راز جاودانگی را از او بپرسد. به دو کوه می‌رسد که معبر آفتاب اند. دو نگهبان کوه که مانند کژدم هستند، راه را نشانش می‌دهند. او وارد ظلمات شده و آن سوی ظلمات باغی می‌بیند که برگ‌هایش از لاجورد و میوه‌هایش از عقیق است. گیلگمش با سی دوری سابیت ملاقات می‌کند و از جایگاه اوته نه پیشتیم می‌پرسد. سی دوری سابیت اورشه نبی، کشتیبانِ اوته نه پیشتیم را به او می‌نماید. گیلگمش با کشتی او به جایگاه اوته نه پیشتیم می‌رسد و ماجرای خود را برایش می‌گوید. اوته نه پیشتیم می‌گوید مرگ تقدیر گریزناپذیر انسان است.  گیلگمش از راز جاودانگی اوته نه پیشتیم می‌پرسد. اوته نه پیشتیم ماجرای طوفان بزرگ را تعریف می‌کند. در زمان طوفان بزرگ، او به دستور اآ کشتی ای ساخت و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت. وقتی خدایان از زنده بودن او مطلع شدند، او و جفتش را در شمار خدایان قرار داده و ساکن آن سوی دریا کردند.آن گاه اوته نه پیشتیم جای گیاه جاودانگی را بر گیلگمش آشکار می‌کند و گیلگمش آن را می‌یابد. ولی وقتی به شست و شوی خود مشغول است، ماری آن را می‌خورد و گیلگمش دست خالی به اوروک بازمی‌گردد  


  (5)اوتنَپیشتیم نوح بابلی است.گیلگمش پس از مرگ انکیدو و رویارویی با واقعیت مرگ، در پی او رفت تا راز جاودانگی را از او بپرسد.معنی واژگانی نام اوتنپیشتیم «او که زندگی را یافت» است این شخصیت اسطوره گیلگمش از سوی اآ (انکی)، یکی از خدایان سومری، فرمان یافت تا یک کشتی بزرگ بسازد. او سپس فرمان یافت همسر و فرزندانش، استادکاران روستا و همچنین نوزاد حیوانات را به همراه دانه های گیاهان به کشتی ببرد. توفانی برخاست و همه موجودات زنده را نابود نمود مگر کشتی نشینان را پس از ۱۲ روز اوتنپیشتیم پنجره کشتی را گشود تا نظری به اطراف بیفکند و چشمش به برآمدگی کوه نیسیر افتاد. کشتی را ۷ روز متوقف کرد و پس از این هفت روز کبوتری را به پرواز درآورد. کبوتر رفت و جز آب چیزی ندید و برگشت. بار دوم پرستویی را فرستاد اما او نیز برگشت. سرانجام کلاغی را فرستاد اما کلاغ برنگشت اوتنپیشتیم تمام حیوانات را آزاد کرد. خدایان از اینکه او نژاد انسان را نجات داد خوشحال شده و او را و همسرش را جاویدان نمود .  داستان نوح شباهت هایی زیاد و انکار ناپذیر با این داستان باستانی بین النهرین مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد دارد . گیل گمش/ترجمه:احمد شاملو/نشر چشمه.


(6)همزمان با مال اندوزی و تجمل افسانه ای خلفای اموی و در نتیجه تشدید ظلم و ستم بر توده های شهری و روستایی، عد ه ای از (زهاد) با این عقیده که زندگانی دنیا کالای کم ارزشی است و ( جهان اخرت) برای پرهیزگاران بسیار بهتر است (سوره نسائ ایه 77 و سوره ال عمران ایه 197 و185 )چون شرایط ظالمانه اجتماعی و تضاد های موجود جامعه را (مقدر الهی)می دانستند ، بجای هر گونه درگیری با حکومت ظالم اموی و بجای مبارزه با تضادها و تبعیض های حاکم و اشرافیت هار بنی امیه به کیش فقرپرستی و زهد و پرهیز روی اوردند و بخاطر نداشتن زمینه های عینی (برای رسیدن به ارتقئ اقتصادی –اجتماعی )در خویش فرو رفتند و به ارتقائ روح پرداختند  و برای نجات خلق  به خدا توکل کردند  . این نخستین مرحله پیدایش تصوف ایرانی اسلامی(تصوف توکل)است .گروه های نخستین تصوف، بخاطر خصلت محافظه کارانه شان ، پیش از انکه (عارف )باشند(زاهد)بوده اند و هیچگاه از طریق مذهب حقه اسلامی خارج نشدند . تبلیغ فقر و پرهیز از مال دنیا ، در شکل کلی خود هر چند می توانست اعتراضی بر علیه اشرافیت افسانه ای خلفا  باشد اما بخاطر نقش باز دارنده ان در بسیج توده ها به میدان عمل و مبارزه ، اعتراضی منفی و ضد انقلابی است . تصوف هر چند در زمینه ای عربی متولد شد ، اما به دلیل علاقه اعراب به زندگی عملی ،در انجا رشد نکرد بلکه در دامان و پرتو اندیشه و تفکر ایرانی پرورش یافت و از این طریق ، با اندیشه های مانی ، و فلسفه های یونانی و هندی ، تکامل یافت .غلبه و تفوق فرهنگ غیر اسلامی ، مانند ، وجود رقص، سماع ، موسیقی و اعتقاد به ، وحدت وجود ، (که عده ای از فلاسفه انرا انکار محترمانه و مودبانه خدا می دانند ) حضور و حاکمیت جنبه ایرانی و ضد اسلامی تصوف را بخوبی نشان می دهد .*تصوف اسلامی *ابتدا فاقد یک جهان بینی و مبانی فکری مدون بود ، و این تنها با اغاز خلافت عباسی و با انقلاب فرهنگی ایرانیان بود که مبانی نظری تصوف ، با بهره برداری از عرفان ایرانی ،یونانی ، وهندی ، تدوین گردید ، و از اینجا عرفان و تصوف ، به یک نهاد فرهنگی مذهبی مبدل شد


 


 


مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۸ مارس ۲۰۲۴

ستون آزاد

+ جهانِ پس از جنگ غزه  رضا علوی

+ آیا اسراییل بر نفت و گازغزه چیره خواهد شد ؟ رضا علوی

+ توتالیتریسم چیست؟ حسین مولا

+ گفتگو بارد هوش مصنوعی با حسین مولا حسین مولا

+ تفاوت مبارزه جوانان در زمان حکومت شاه ایران برای آزادی و دمکراسی با مبارزه جوانان کنونی برای آزادی و دمکراسی علیه جمهوری اسلامی چیست؟ گفتگو حسین مولا با بارد بزرگترین هوش مصنوعی گوگل

+ دو حادثه مهم  رضا علوی

+ جوانانیکه در جنبش زن زندگی آزادی شرکت کردن در چه سنینی بودند؟ Bard هوش مصنوعی

+ خود آموز دیکتاتورها رندال وود کارمینه دولوکا

+ موانع توسعه دموکراسی در خاورمیانه  دکتر امیر ساجدي

+ راز یک کشتار  رضا علوی

+ آیا غول خفته بیدار می شود ؟  رضا علوی

+ ریزش مداحان در این عاشورا رضا علوی

+ رهبر نقاب دار!  رضا علوی

+ بخش سوم : "لاریجانی ها " ؛ مردانی برای تمام فصول رضا علوی

+ حقوق زنان - کانون درگیری. فرهاد یزدی

+ آمریکا ؛ به کجا چنین شتابان ؟ رضا علوی

+ جهان و ایران در آغاز سال نو خورشیدی. فرهاد یزدی

+ نبرد برای نامزدی  رضا علوی

+ . 

+ ایران لیبرال فرهاد یزدی

+ روز جهانی زنان گرامی باد  گیتی پورفاضل

+ سالروز حمله روسیه به اوکراین فرهاد یزدی

+ کالبد شکافی" پرویز ثابتی" رضا علوی

+ سقوط محسن رنانی

+ فشار برملت ایران از دو سو. فرهاد یزدی

+ نشست واشنگتن – تلاش در راه ذلیل کردن جنبش ملی ایران فرهاد یزدی

+ الگوی روسی چپاول اموال ملی فرهاد یزدی

+ امنیت ملی – بخش دوم فرهاد یزدی

+ امنیت ملی در دهه سوم سده بیست و یکم فرهاد یزدی

+ آیا روسیه، جمهوری اسلامی را به عنوان متحد استراتژیک خود محسوب می کند؟ رضا علوی

+ منافع ملی و استقلال فرهاد یزدی

+ نقش "طنز" و شعار های "کاف دار" در جنبش انقلابی ایران رضا علوی

+ قشر میانه ایران مهرداد: یکی از همکاران سایت آینده نگر

+ دیگر چین به ایران اهمیت نمی‌دهد ! رضا علوی

+ نقش توازن قوا در جهان در خیزش ملی فرهاد یزدی

+ نیروهای مسلح در دو مقطع تاریخی فرهاد یزدی

+ تراژدی جمهوری اسلامی با مهسا امینی آغاز و با محسن شکاری پایان می‌یابد!  دکتر شیرزاد کلهری

+ دستاوردهای جنبش انقلابی ایران یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ از خیزش اجتماعی تا انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ پایان کار رژیم، تکیه بر عصای سلیمان شیرزاد کلهری

+ انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ انقلاب مدرن ایران شیرزاد کلهری

+ ادامه خیزش اجتماعی – سیاسی ایران فرهاد یزدی

+ بیانیه شماره ۱ لیدرهای میدانی  لیدرهای میدانی

+ خیزش اجتماعی نسل جوان ایران فرهاد یزدی

+ اولویت پاسداری از یک پارچگی سرزمینی ایران فرهاد یزدی

+ با کمال تاسف و تاثر از در گذشت دوست نازنین مان محمد امینی .

+ اعتراضات مردم و راهکار های روی میز حکومت یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ تعلل نیروهای مسلح فرهاد یزدی

+ آینده در کوتاه مدت فرهاد یزدی

+ سپاه پاسداران و نجات ایران فرهاد یزدی

+ رسالت انسان در برابر آزادی سعیده امین‌زاده

+ ایران – روسیه - اوکراین فرهاد یزدی

+ نیاز به زمان فرهاد یزدی

+ مبارزه مدنی و چرائی آن کیومرث صابغی

+ دو بازنده – یک برنده. فرهاد یزدی

+ نظام سیاسی در ایران آینده فرهاد یزدی

+ آیا بایدن در انتخابات ۲۰۲۴ کاندید خواهد شد ؟ رضا علوی

+ اسطوره سیاسی از دموکراسی آمریکا تا اقتدار گرائی چین پرفسورجیم دیتو

+ اسطوره جدید و آینده سیاسی عربستان سعودی -

+ فرمان فرمایی روسیه بر نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ دگرگونی قدرت در کانون نظام فرهاد یزدی

+ برجام در تاریکی رضا علوی

+ برای مام زمین در روز زمین فرهاد یگانه‌

+ تکرار تاریخ، نابودی محتوم دیکتاتورهای بزرگ به دست خودشان است فرهاد یگانه‌

+ چرا رابطه کشورهای غربی و روسیه پس از پایان جنگ سرد، به چنین کابوسی برای اردوگاه کشورهای غربی ختم شد؟ فرهاد یگانه‌

+ تاثیر جنگ اوکراین فرهاد یزدی

+ نوروزتان مبارک .

+ چیرگی «جبهه موافقت» بر «جبهه مقاومت» رضا علوی

+ نخبه گان یا پخمه گان در حکومت اسلامی  رضا علوی

+ رویا یا کابوس ؟ رضا علوی

+ خودکامگی  تیموتی اسنایدر

+ نگاهی بر موقعیت ایران در منطقه فرهاد یزدی

+ در باره انتخابات ۱۴۰۰ مجید / ایران

+ حسن هم از میان ما رفت گروهی از یاران دیروز، امروز و فردای حسن

+ در باره ظریف ... و میدان  مجید / ایران

+ نظام اسلامی و اردوی خاور بر علیه باختر فرهاد یزدی

+ چرا سازمانهای اطلاعا تی معتقدند که آینده جهان تیره و تار است ترجمه: کیومرث صابغی

+ تضمین حداقل درآمد یکسان برای تمام شهروندان. فرهاد طالع

+ قرار داد ۲۵ ساله ؛ ماندگاری حکومت یا ترکمانچای ؟ رضا علوی

+ سخنی با آقای مهاجرانی. محمد امینی

+ مذاکره غرب با نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ هنر فاشیست نبودن ترجمه ناصر فکوهی

+ با ناسيوناليسم راه به جايي نمي‌بريم عظيم محمودآبادي

+ در آستانه چهل و دومین سالگرد انقلاب فرهادی یزدی

+ روز سياه  رضا علوي

+ مصباح یزدی ؛ معمار خشونت مقدس و طرا ح "کادرسازی " رضا علوی

+ حمله به ایران و یا حزب الله؟ فرهاد یزدی

+ تهدید از سوی قفقاز فرهاد یزدی

+ بهار آن سال و «بهار هر سال...» محسن یلفانی

+ بحران امنیتی و حکومت نظامیان فرهاد یزدی

+ جستجوی کار در ایران امروز 

+ سیاست دولت نوین آمریکا در منطقه فرهاد یزدی

+ اوباما برجام را آورد و ترامپ آنرا پاره کرد- چرا؟ مجید / ایران

+ ارزش های اندیشه های دکتر فاطمی  رضا علوی

+ مرگ نهائی رژیم  فرهاد یزدی

+ آتش افروزی در قفقاذ فرهاد یزدی

+ اندیشه چپ ، خادم غرب مهندس صلاح الدین همایون

+ تنگ تر شدن حلقه فشار فرهاد یزدی

+ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و اثر آن بر نظام اسلامی فرهاد یزدی



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995