حمله به نهادهای زیر سیطره رهبر نظام
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[26 Aug 2015]
[ فرهاد یزدی]
بیست و پنجم اوت 2015
پاسخ اعلان رهبر نظام دال بر ادامه آمریکا ستیزی، دو روز بعد وسیله ی رئیس جمهور داده شد. روحانی نه تنها بر ادامه همکاری با دیگر کشورها تاکیدو بدین وسیله سخنان رهبر را بی مورد اعلان کرد، بلکه همزمان به یکی از سنگرهای مهم باقیمانده رهبر یعنی شورای نگهبان نیز هجوم آورد. سپاه پاسداران که زیر فشار شکست های پی در پی نظام اسلامی مجبور به حمایت از توافق هسته ای گردید، پیش از این دیگر نتوانست در مقابل حمله به سنگرهای محافظه کاران که هوادار ادامه سیاست های تند بوده و هستند، طاقت بیاورد. سخنان تند رئیس سپاه به روحانی که بدون تردید مورد تائید رهبری نیز می باشد، بنوبه خود مجبور است که واکنش تند واقع گرایان هوادار روحانی را همراه آورد.
برداشت همگان در ایران بر این حقیقت استوار است که اگر نظام اسلامی در تمامی جبهه های داخلی و خارجی شکست نخورده بود، امکان دست برداشتن از سیاست تهاجمی پیش گرفته در سی و پنج سال گذشته، وجود نداشته و نمی توانست به عقب گرد تن دهد. از این رو محافظه کاران و تندروهای رژیم با قرار گرفتن در تنگنا، چاره ای بجز ایستادگی در برابر یورش گروه واقع گرا ندارند. سخنان رهبر و رئیس سپاه بخشی از حرکت تدافعی آنان می باشد. اما از سوی دیگر، باوجود توافق هسته ای، دست آورد قابل لمس برای ملت ایران به این زودی ها در افق دیده نمی شود. وضعیت اقتصادی با در نظر گرفتن رکود و تورم همزمان، نیاز دارد که با آهستگی گام برداشته تا در پناه اصلاحات اقتصادی و در دادگستری، کم کم با رفع خطر تورم به سوی توسعه حرکت کند. این فرآیند زمان بر در حالی که بخاطر توافق هسته ای سطح انتظار عمومی نیز بسرعت افزایش یافته، کاهش حمایت مردم از قوه مجریه را سبب خواهد شد. برای مقابله با این خطر، رئیس جمهور مجبور است که به حملات خود به تندروها در زمینه های اجتماعی ادامه دهد تا با افت سریع محبوبیت میان ملت مبارزه کند. همزمان، قوه قضائیه زیر نظر رهبر با تبرئه دادستان پیشین تهران که از نظر افکار عمومی در تمامی اتهامات وارده در باره جنایات کهریزک و بسیاری دیگر و از آن میان قتل زهرا کاظمی مقصر است، برخشم ملت بر علیه تندروها و رهبر آنان، افزوده است. شایعه حمایت همه جانبه رهبر رژیم و فرزند بدنام او از دادستان آنهم بدنام سابق تهران، آتش را شعله ورتر خواهد کرد. زیر فشار، رئیس جمهور مجبور خواهد شد که به حملات خود برعلیه این گروه و رهبر آن، با پرده دری بیش تر ادامه دهد. روحانی و دارودسته هوادار او که بنوبه خود چندان شهرت به خوشنامی ندارند، نیک آگاهند که برای پرهیز از سرنوشت خاتمی که از نظر افکار عمومی، در تمامی نظام اسلامی به احتمال زیاد تنها فردی بود که از نظر اخلاقی و مالی از سلامت شخصی برخوردار بود، باید به حمله ادامه دهد. حامی نهایی نظام اسلامی گروه های امنیتی و بخش رو به کاهشی در سپاه می باشند. از سوی دیگر تنها پشتیبان روحانی، ملت است که آنان نیز از حمایت بخش بزرگی از سپاه برخوردار هستند. سپاه از عجز خود در رویارویی با برخورد مستقیم و تعیین کننده با ملت آگاه است. برخی از فرماندهان و بخش بزرگی از بدنه سپاه مدت هاست که از رویارویی با ملت خود داری کرده و از برقر اری دولت اراده ملی پشتیبانی خواهند کرد.
نیروی نظامی مانند هر نهاد دیگر، خواستار افزایش نفوذ می باشد. اما نیروی مسلح سازوکار داخلی خود، که در آن ترمزهای خودکاری دارد که در واقع هدایت کلی آن سازمان را به عهده دارند. در کشورهای دمکرات، نیروی نظامی هرچند بنا به قدرت خود، تلاش در اعمال نفوذ در سیاست های کشور و به ویژه امور دفاعی را دارد، اما به طور کلی در مهار نهادهای مدنی قرار دارند. انضباط حاکم براین نهاد که آنان را وادار به اطاعت از قانون اساسی کشور نموده، احتمال کودتا را از میان برداشته است. حکومت های خودکامه ای که تنها با زور و نیروی امنیتی حکومت می کنند، با گذشت زمان و به ویژه پس از آغاز دوران شکست در سیاست های داخلی و خارجی که مجبور است زود یا دیر اتفاق افتد، چاره ای به جز اجازه گسترش حوزه فعالیت این پناهگاه نهایی، را نخواهند داشت. نیروی مسلح از نبردهایی که از درجه ای بالایی محبوبیت داخلی و با درسد قابل قبولی از پیروزی همراه باشد، استقبال می کند. اما ترمز خودکار یاد شده، از "خودکشی"، چه به صورت جنگ خارجی که احتمال پیروزی در آن برای فرماندهان قابل قبول نباشد و چه جنگ داخلی که محبوبیت ملت را بهمراه نداشته باشد، پرهیز خواهد کرد. نیروهای مسلح ایران، با هواداری از توافق هسته ای (هرچند) ننگین، امکان درگیری جنگ خارجی که نابودی نیروهای مسلح و ایران را تضمین می کرد، از فاجعه تاریخی، پیش گیری به عمل آوردند. این ترمز در جنگ داخلی نیز به طور خودکار عمل خواهد کرد. نیروهای مسلح ایران به قانون اساسی که تاکنون آسیب های فراوان براین ملت آورده و منافع یک فرد را بر منافع ملی برتری داده، وفادار نیستند و نخواهند بود. سربازان و پاسدران که بهمراه فرماندهان خود با جانبازی، یکپارچگی سرزمینی ایران را حفظ کردند، آماده این نیستند که بعنوان عمله ظلم در جهت مال اندوزی و حفظ موقعیت معدودی بدون وابستگی به این آب و خاک، در برابر ملت مقاومت کنند. این واقعیت مدت هاست که هم برای فرماندهان و هم برای تمام نظام، آشکار شده است.
با این حال، مقاومت رهبر و طیف های مختلف که هواداری از وی را درجهت منافع خود می بینند، ادامه خواهد داشت. به احتمال نبرد بسیار مهم برسر شرکت رئیس جمهور در نشست سالانه ی مجمع عمومی در سازمان ملل، در خواهد گرفت. رئیس جمهور مایل است که با شرکت در این نشست بر حمایت جامعه جهانی از حکومت خود هرچه که ممکن است بیافزاید. در این تلاش او نه تنها از ملاقات با رئیس جمهور آمریکا و سران عرب مخالف ایران ابائی نخواهد داشت بلکه از آن استقبال نیر خواهد کرد. بنظر می رسد که تنها خط قرمز او، دیدار با رهبران اسراییل باشد. اما دیدار و مصاحبه با نشریات هوادار و لابی اسرائیل، در برنامه خواهد بود. رهبر نظام از چنین سفر تبلیغاتی رئیس جمهور بشدت نگران است. او می داند که رئیس جمهور نه تنها از چنین سفری بشدت بهره برداری کرده بلکه همزمان آخرین بقایای حیثیت خود را برباد رفته خواهد دید. تلاش رهبر جلوگیری از چنین سفری خواهد بود و در این راه به پشتیبانی سپاه (که بشدت چند پاره شده) نیاز خواهد داشت.
آشکار شدن سستی سپاه پاسداران در پشتیبانی از این رژیم پس مانده اندک اعتماد بنفس رژیم را نیز بر باد داده است. رژیم بیش از آن درمانده و بدون راه فرار است که بتواند در برابر ملت دست به مقاومت جدی بزند. سپاه بیش از آن به ملت وابسته است که بتواند به عنوان بازوی موثر حفظ رژیم، در یک رستاخیر همگانی در برابر ملت بایستد. خطر کودتا و یا درگیری دامنه دار داخلی، چندان محتمل بنظر نمی رسد. نظامیانی که مانند سال های گذشته خواستار قدرت نمایی چه در راه تثبیت خود و یا نظام هستند، با خطر واقعی طرد از آن نیروها، روبرو می باشند. تنها مقاومت ممکن، از جانب نیروهای امنیتی با پشتیبانی بسیج دیده می شود که نیروی نظامی موثر و انظباط آنان در مقایسه با سپاه و یا ارتش، ناچیز خواهد بود و از این رو از مداخله خوداری خواهند کرد.
چنیین برداشتی در جبهه ی واقع گرآیان نیز باید وجود داشته باشد. این جبهه در جنگ قدرت داخلی که هنوز به طور کامل تمام نشده، بیش از هردوره دیگر در تاریخ سی و اندی سال نظام اسلامی، پیروزی را ممکن می بیند، به حمایت مردم نیاز دارد. برای افزایش حمایت مردم، حمله به یکی دیگر از سنگرهای رهبر، یعنی قوه قضائیه که کوچک ترین مشروعیتی نزد افکار عمومی برایش باقی نمانده، باید آغاز گردد. عجز قوه قضاییه در برابر تاراج دارایی های ملی که به بالاترین مقام نظام منتهی می گردد و ناتوانی از جلوگیری از بیدادی که بر ملت روا می گردد، این دستگاه را به هدفی زود بازده برای حمله بدل می کند. برداشت عمومی براین است که دستگاه های امنیتی وسیله ی مستقیم رهبر نظام اداره می گردد. در واقع سه اهرم اصلی مهار قدرت وسیله ی رهبر نظام، دستگاه های امنیتی و از آن میان وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، قوه قضاییه و شورای نگبهان هستند. پس از توافق هسته ای، تا مقدار زیادی از سخن پراکنی رئیس اطلاعات سپاه و همزاد دوقلویش، "نماینده رهبر در سپاه"، کاسته شده است که شایعه برکناری و حتا بازداشت آنان را پراکنده است. باید انتظار افزایش حمله از گروه واقع گرا که بنظر می رسد در حال حاضر در جنگ قدرت، دست بالا را داشته باشند، به هرسه نهاد و افزون بر آن، منابع مالی زیر نظر رهبر، داشته باشیم. هرچه رهبر قدرت خود را بیش تر از دست دهد، یورش به این نهادها شتاب بیش تر خواهند گرفت.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: