تغییرات نهادی، ساختاری یا …
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[31 Mar 2015]
[ دکتر ابراهیم سوزنچی]
امروزه همه دم از علم و فناوری می زنند. البته این واژه ها در حلقه های حاکمیتی و سیاستگذاری بیشتر از جاهای دیگر شنیده می شود. نمی دانم چرا این واژه ها اینگونه به هم دوخت و دوز شده اند، اما این دوخت و دوز شدن واژه ها به نوعی انعکاس دهنده این نگاه است که علم و فناوری در هم تنیده اند و رشد یکی منجر به رشد دیگری می شود. طبیعتا نمی توان گفت اینگونه نیست، اما فکر کنم می توان گفت که نباید این دو را صرفا بدین شکل نگریست. توسعه برخی علوم می تواند منجر به توسعه برخی فناوریها شود، اگر و تنها اگر سایر شرایط اجتماعی، اقتصادی، ساختاری، محیطی و نهادی مهیا باشد. به همین ترتیب توسعه برخی فناوریها می تواند منجر به توسعه برخی علوم شود، اگر و تنها اگر سایر شرایط ذکر شده در بالا مهیا باشند.
در واقع مشکل از اینجا آغاز می شود که ما آن شرایط لازم و کافی را نگاه نمی کنیم و بلکه بالعکس، فکر می کنیم مثلا توسعه علمی به منظور توسعه فناوری لازم و کافی است. در حالیکه توسعه علمی در بسیاری از حوزه ها برای توسعه فناوری نه تنها کافی نیست، بلکه در موارد زیادی لازم هم نیست. و به صورت برعکس این مساله برای توسعه فناوری نیز صدق می کند. اما توسعه و تغییر نهادها و ساختارها برای توسعه فناوری و توسعه علم هم لازم و هم بعضا کافی است. این همان چیزی است که ما در ادبیات نوآوری بسیار بدان اشاره می کنیم و برخی مواقع می گوییم نظام نوآوری مجموعه ای از نهادهاست که … و این نهادها باید تغییر کنند و این نهادها مهم هستند و … (حال بگذریم که در تحلیلها به خاطر اینکه کارمان سادهتر شود، ناگهان خیلی سریع به سمت یک نگاه کارکردی میرویم و زود دنبال این میرویم که این کارکردها را مشخص کنیم و تقسیم کار کنیم، غافل از نهادها و ساختارهای حاکم که باعث شکل دهی رفتارها می شوند).
نلسون (۲۰۰۸) مقاله ای دارد با نام “چه چیزی باعث رشد سریع اقتصادی می شود، نهادهای لازم کدامند”. وی در این مقاله عنوان میکندکه اقتصادهای نهادگرا تاکنون نتوانسته اند در تحلیلهای خود پیوند مناسبی میان تغییر نهادها و تغییر تکنولوژی ایجاد کنند (این مقاله در شماره اخیر “نامه سیاست علم و فناوری” ترجمه شده است). از طرف دیگر در میان متخصصان حوزه فناوری، وی اشاره می کند که تنها فریمن توانسته این رابطه را به شکل مناسبی در کتاب ۲۰۰۱ خود برقرار کند. این کتاب آخرین کتاب فریمن است که در آن به مفهوم انقلابهای فناوری می پردازد. در مقدمه این کتاب که مجددا به وسیله خود نلسون نوشته شده است، نلسون می گوید که این کار به نوعی در مکتب تاریخی قرار دارد و تلاش کرده با یک تحلیل تاریخی رابطه میان نهادها و توسعه فناوری را در پنج انقلاب فناوری باز کند.
فریمن در این کتاب معتقد است هر جامعه از پنج زیر سیستم اساسی تشکیل شده است که عبارتند از: زیر سیستم اقتصادی، سیاسی، علمی، فناوری و فرهنگی. هر کدام از این زیر سیستمها از نهادهای مختلفی تشکیل شده اند و هر کشوری برای اینکه موفق باشد باید بتواند به صورت مناسبی نهادهای درون این زیرسیستم های خود را با تغییرات لازم در انقلابهای فناوری تطبیق دهد. تغییرات نهادی اگر به شکل مناسبی صورت نگیرند، باعث می شود که کشورها از دامنه توسعه فناوری عقب بمانند. وی سپس تحلیل می کند که چه تغییرات نهادی در انگلستان در قرن ۱۸ باعث شد که این کشور به سردمدار توسعه فناوری به مدت یک قرن تبدیل شود و سپس در انتقال از انقلاب دوم فناوری (یعنی ماشین بخار) به انقلاب سوم (یعنی ماشینهای الکتریکی)، عدم تغییرات مناسب نهادی در این کشور چگونه باعث شد که از آلمان و آمریکا عقب بماند. جالب است که نقش باورهای فرهنگی مردم انگلستان در عدم تطبیق با انقلاب سوم، یکی از عوامل عقب ماندن انگلستان در این میان بوده است!!! به صورت مشابه، آلمان و امریکا چه تغییرات نهادی مناسبی انجام دادند که توانستند سردمدار انقلاب سوم فناوری شوند. و همچنین در انقلابهای بعدی چه اتفاقاتی افتاد و چگونه ژاپن بعدا توانست به جرگه این کشورها بپیوندد (همچنین تجربه ژاپن به صورت مبسوط در کتاب فریمن ۱۹۸۷ بحث شده است). مخلص کلام در این تحلیلها این است که برای توسعه فناوری، باید نهادهای مرتبط در زیرسیستمهای مختلف جامعه تغییر کند و تا زمانی که این تغییرات نهادی به صورت مناسبی اتفاق نیفتد، انتظار توسعه فناوری و رسیدن به جرگه پیشروان دنیا، یک انتظار ناپخته ای است.
توسعه نهادهای مدنی و اجتماعی در ایران به صورت خاص از بعد از مشروطه اتفاق افتاد و ما شاهد تغییرات گسترده ای در زیرسیستمهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، علمی و تکنولوژیک خود در صد سال گذشته بوده ایم. این زیرسیستمها از آنجا که سوار بر یک سری نهادها هستند و شکل گیری این نهادها سالها زمان برده است، به همین ترتیب تغییرات این نهادها نیز بسیار زمانبر است. معنی این سخن این است که مسائل توسعه فناوری کشور در حال حاضر را نمی توان مستقل از این نهادها که بسیاری از آنها در طول این صد سال اخیر تشکیل شده اند، تحلیل نمود. و همچنین هر پیشنهادی بدون در نظر گرفتن این گونه چسبندگی های نهادی، کمتر می تواند منجر به تغییرات دلخواه گردد. اما متاسفانه این نکته ای است که در محافل تحلیلی و آکادمیک کمتر بدان توجه می شود. اخیرا جریانی در کشور در حال شکل گیری است که تحلیلهای تاریخی – نهادی در کشور را در طول این صد سال اخیر به صورت جدی تری تحلیل کند تا از این طریق بتواند ریشه های مشکلات توسعه فناوری را بهتر واکاوی نموده و بتواند راهکارهای واقعی تری برای توسعه کشور از این طریق ارائه نماید. با این امید که محافل تصمیم گیر و سیاستگذار نیز به این جریان توجه جدی تری داشته باشند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: